عطسه کردن، خارج کردن هوا از بینی و دهان با شدت و صدا، اشنوسه کردن، عطسه زدن، عطاس، کنایه از آشکار شدن، برای مثال چون بخفد صبح سعادت اثر / غالیه سا گردد باد سحر (منجیک - شاعران بی دیوان - ۲۲۷)
عَطسه کردن، خارج کردن هوا از بینی و دهان با شدت و صدا، اِشنوسه کردن، عَطسه زدن، عُطاس، کنایه از آشکار شدن، برای مِثال چون بخفد صبح سعادت اثر / غالیه سا گردد باد سحر (منجیک - شاعران بی دیوان - ۲۲۷)
ترکیدن و شکافتن و از هم باز شدن. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ترکیدن. (غیاث) (فرهنگ رشیدی). از هم بازشدن. شکافته شدن: کفیدش دل از غم چویک کفته نار کفیده شود سنگ تیمارخوار. رودکی. بگفت این و از دیده شد ناپدید جهاندیده یعقوب را دل کفید. شمسی (یوسف و زلیخا). یهودا چو آن زاری و لابه دید روانش خلید از غم و دل کفید. شمسی (یوسف و زلیخا). زان میکفد ز دیدن او دیده های شاخ کز خاصیت کفد ز زمرد دو چشم مار. سنایی. درحسرت آن دانۀ نار تو دل ما حقا که چو نار است بهنگام کفیدن. سنایی. چون بر کف او ترنج دیدند از عشق چونار می کفیدند. نظامی. شگفت نیست دلم چون انار اگر بکفید که قطره قطرۀ خونش به ناردان ماند. سعدی. ، باز کردن. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). از هم باز کردن. شکافتن. (در معنی متعدی). (فرهنگ فارسی معین) ، کف کردن. (ناظم الاطباء). و رجوع به کفیده شود
ترکیدن و شکافتن و از هم باز شدن. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ترکیدن. (غیاث) (فرهنگ رشیدی). از هم بازشدن. شکافته شدن: کفیدش دل از غم چویک کفته نار کفیده شود سنگ تیمارخوار. رودکی. بگفت این و از دیده شد ناپدید جهاندیده یعقوب را دل کفید. شمسی (یوسف و زلیخا). یهودا چو آن زاری و لابه دید روانش خلید از غم و دل کفید. شمسی (یوسف و زلیخا). زان میکفد ز دیدن او دیده های شاخ کز خاصیت کفد ز زمرد دو چشم مار. سنایی. درحسرت آن دانۀ نار تو دل ما حقا که چو نار است بهنگام کفیدن. سنایی. چون بر کف او ترنج دیدند از عشق چونار می کفیدند. نظامی. شگفت نیست دلم چون انار اگر بکفید که قطره قطرۀ خونش به ناردان ماند. سعدی. ، باز کردن. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). از هم باز کردن. شکافتن. (در معنی متعدی). (فرهنگ فارسی معین) ، کف کردن. (ناظم الاطباء). و رجوع به کفیده شود
گرم کردن و گرم شدن با آتش و نشستن در آفتاب و گذاشتن در آفتاب یا به روی آتش، ترکیدن و شکاف خوردن از گرما، اندک اندک جمع کردن، حفظ منافع خود نمودن. (ناظم الاطباء)
گرم کردن و گرم شدن با آتش و نشستن در آفتاب و گذاشتن در آفتاب یا به روی آتش، ترکیدن و شکاف خوردن از گرما، اندک اندک جمع کردن، حفظ منافع خود نمودن. (ناظم الاطباء)