- حفظ
- نگه داری
معنی حفظ - جستجوی لغت در جدول جو
- حفظ
- نگهداشتن، نگهداری
- حفظ ((حِ))
- نگاهبانی کردن، نگه داری کردن، به ذهن سپردن، در حافظه نگاه داشتن، یاد، ذهن، جلوگیری از ایجاد خدشه یا آشفتگی
- حفظ
- نگهبانی کردن، نگهداری کردن
جلوگیری از نابود شدن چیزی
یاد گرفتن و ازبر کردن شعر یا مطلبی، در حافظه به خاطر سپردن، ازبرم، ازبیر، ازبر
- حفظ
- Memorization, Preservation
- حفظ
- запоминание , сохранение
- حفظ
- Memorierung, Erhaltung
- حفظ
- запам'ятовування , збереження
- حفظ
- zapamiętywanie, zachowanie
- حفظ
- 记忆 , 保存
- حفظ
- memorização, preservação
- حفظ
- memorizzazione, conservazione
- حفظ
- memorización, preservación
- حفظ
- mémorisation, préservation
- حفظ
- memorisatie, behoud
- حفظ
- การท่องจำ , การอนุรักษ์
- حفظ
- menghafal, pelestarian
- حفظ
- حفظٌ
- حفظ
- स्मरण , संरक्षण
- حفظ
- זכירה , שִׁמוּר
- حفظ
- 記憶 , 保存
- حفظ
- 암기 , 보존
- حفظ
- ezberleme, koruma
- حفظ
- kukumbuka, uhifadhi
- حفظ
- স্মরণ , সংরক্ষণ
- حفظ
- حفظ , حفاظت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
منسوب به حفظ آنچه که باید حفظ کنند: دروس حفظی
جمع حافظ، نگهبانان، فرشتگان نگهبان جمع حافظ. نگاهبان: (دستور اکید بحفظه برای نگاهبانی وی داد)، از بر کنندگان: حفظه قرآن
حافظ ها، حفظ کننده ها، نگه دارنده ها، نگهبان ها، نگهدارها، ازبردارنده ها، ویژگی کسانی که تمام یا بخشی از قرآن را حفظ کرده اند، جمع واژۀ حافظ
خودداری کردن
خود را حفظ کردن، خودداری کردن، هوشیار و بیدار بودن و پرهیز کردن، خود را نگه داشتن، خویشتن داری
از بر کردن
بهداشت
نگهداری، از بر کردن اوز حالی که شاه از او جوید - همه از بر به جمله بر گوید (سنایی - حدیقه) ورم کردن نگهدای کردن نگاهبانی کردن، بیاد سپردن از بر کردن