معنی حفظ - فرهنگ فارسی معین
معنی حفظ
- حفظ((حِ))
- نگاهبانی کردن، نگه داری کردن، به ذهن سپردن، در حافظه نگاه داشتن، یاد، ذهن، جلوگیری از ایجاد خدشه یا آشفتگی
تصویر حفظ
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با حفظ
حفظ
- حفظ
- نگهبانی کردن، نگهداری کردن
جلوگیری از نابود شدن چیزی
یاد گرفتن و ازبر کردن شعر یا مطلبی، در حافظه به خاطر سپردن، اَزبَرم، اَزبیر، اَزبَر
فرهنگ فارسی عمید