جدول جو
جدول جو

معنی حفج - جستجوی لغت در جدول جو

حفج
(حَ فِ)
هزارخانه که با شکنبه است. هزارتو. هزارلا. حفت. حفث. رجوع به حفت و حفث شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غفج
تصویر غفج
آبگیر، تالاب، مغاک، گودال، برای مثال به هر تلی بر، از خسته گروهی / به هر غفجی بر، ازفر خسته پنجاه (عنصری - لغت نامه - غفج)
شمشیر تیز و برّان، حسام، صارم، جوهردار، شربت الماس، شمشیر آبدار، جراز، صمصام، قاضب
سندان آهنگری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لفج
تصویر لفج
لب ستبر مانند لب شتر، برای مثال خروشان ز کابل همی رفت زال / فروهشته لفج و برآورده یال (فردوسی - ۱/۲۲۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حفی
تصویر حفی
کسی که بسیار نوازش و مهربانی می کند، مهربان، کسی که در پرسش از حال دیگری اصرار می کند، بسیار دانا و عارف به حقیقت چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حرج
تصویر حرج
تنگی و فشار، اعتراض، شکایت، گناه، بزه
حرجی بر کسی نبودن: گناه و اعتراضی متوجه او نبودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حاج
تصویر حاج
کسی که مراسم حج را به جا آورده، حاجی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حفر
تصویر حفر
کندن زمین، گود کردن، کندن چاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نفج
تصویر نفج
کاغذی که بر آن چیزی بنویسند
فرهنگ فارسی عمید
هم آوای رنج نموداری، ناگه پیدایی، نزدیکیدن نزدیک شدن، گوشه گیری، گردگیری هم آوای کتف چوب زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حفا
تصویر حفا
باز داشتن، بر زمین افکندن لویی تک بیخ تک نیکویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بفج
تصویر بفج
آب دهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثفج
تصویر ثفج
گولیدن گول شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حاج
تصویر حاج
آهنگ طواف کعبه کردن به نیت عبادت معروف، حج کننده
فرهنگ لغت هوشیار
گناه خیره شدن چشم، بحث، حرمت، تنگ شدن خیره شدن چشم، بحث، حرمت، تنگ شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حدج
تصویر حدج
تیز نگریستن به کسی
فرهنگ لغت هوشیار
جمع حجه، گواه ها جمع حجت. یا حجج اسلام، جمع حجت اسلام (حجه الاسلام) حجه الاسلامان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفج
تصویر سفج
سختی باد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پفج
تصویر پفج
آب دهان
فرهنگ لغت هوشیار
سست، آب آشامیدنی دیو خار لاز گیاهان سنگینیی که بهنگام خواب شخص احساس کند بختک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حوج
تصویر حوج
نیازمند شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلج
تصویر حلج
پنبه زنی، تابیدن، گرد ساختن نان بسیار خوار، شیر خرما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حفث
تصویر حفث
هزارخانه شکنبه هزار خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حفی
تصویر حفی
مهربان، تیمار کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حفد
تصویر حفد
تیز روی، بشتاب رفتن، شتافتن، شتاب کردن بطاعت و خدمت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حفر
تصویر حفر
کندن زمین، فرو بردن چاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حفش
تصویر حفش
خانه کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حفض
تصویر حفض
بچه شیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حفظ
تصویر حفظ
نگهداشتن، نگهداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حفف
تصویر حفف
نشان، پی، اثر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حفل
تصویر حفل
جمع شدن مردم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حفن
تصویر حفن
به مشت گرفتن، گرد بر انگیختن ستور، رفتن با دو دست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حفو
تصویر حفو
اکرام کردن، عطا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حفه
تصویر حفه
نوازش تمام، کرامت تمام، منوال، نورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حفص
تصویر حفص
گرد کردن، آرمیدن، شیر بچه، زنبیل چاهروبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حفظ
تصویر حفظ
نگه داری
فرهنگ واژه فارسی سره