جدول جو
جدول جو

معنی حفار - جستجوی لغت در جدول جو

حفار
کسی که کارش کندن زمین و کاوش کردن در زمین است، گورکن
تصویری از حفار
تصویر حفار
فرهنگ فارسی عمید
حفار
ظاهراً مرغی است و آنرا بلهجۀ طبری وکا گویند:
کبک و حفار هست کوک و وکا.
(نصاب طبری)
لغت نامه دهخدا
حفار
(حُ)
نام موضعی میان یمن و تهامه
لغت نامه دهخدا
حفار
(حَفْ فا)
آنکه زمین را کند. چاه کن. مقنی. (منتهی الارب) ، گورکن. قبرکن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). منسوب بحفر یعنی گورکن. (الانساب). ج، حفارون، آنکه اراضی بناهای منخسفه یا مخروبه قدیم را کند برای یافتن عتیقه ها. تیله کن
لغت نامه دهخدا
حفار
(حَ)
چوبی که آنرا خمانیده و در وسط سوراخ کرده میان خانه (چادر خیمه) تعبیه کنند و درسوراخ آن ستون میانه قائم گردانند. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
حفار
چاه کن، مقنی
تصویری از حفار
تصویر حفار
فرهنگ لغت هوشیار
حفار
((حَ فّ))
کسی که پیشه اش کندن زمین و کاوش کردن آن است، گورکن، قبرکن، باستان شناسی که برای به دست آوردن اشیا عتیقه زمین را حرف کند
تصویری از حفار
تصویر حفار
فرهنگ فارسی معین
حفار
حافر، حفرکن، کننده، قبرکن، گورکن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ اَ فَ)
احفار صبی، افتادن چهار دندان پیشین کودک، دو از بالا و دو از زیر، چنان راندن اسب را که آواز برآید از رفتار وی. (منتهی الارب). اسب را بر دویدن داشتن. (تاج المصادر) ، بافتن جامه را بشانه و تیغ، یاد کردن کسی را بزشتی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
قریه ای است از بلوکات دارالسلطنۀ هرات. و قبر شیخ بهاءالدین عمر که در هفدهم ربیع الاول سال 857 هجری قمری درگذشته است بدانجاست. رجوع به حبیب السیر چ طهران از جزو 3 از ج 3 حاشیۀ ص 227 شود
لغت نامه دهخدا
(حَفْ فا)
شغل حفار. عمل حفار، قنائی. چاه کنی، شغل آنکه زمینهای منخسفه یا مخروبۀ باستانی را برای یافتن اشیاء عتیقه کند. تیله کنی. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
کولیدن کاویدن
فرهنگ لغت هوشیار
حفر، کندن، گود کردن، کاوش
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
حفرٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
Excavation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
excavation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
発掘
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
کھدائی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
খনন
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
uchimbaji
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
발굴
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
खुदाई
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
חפירה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
раскопки
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
penggalian
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
การขุด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
opgraving
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
escavazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
escavação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
挖掘
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
wykop
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
розкопки
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
Ausgrabung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
excavación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی