شکستن. (تاج المصادر بیهقی) (مهذب الاسماء) (دهار) (زوزنی). شکستن یا خاص است به شکستن چیزی خشک. (منتهی الارب) ، شکسته شدن ستور از پیری. (تاج المصادر بیهقی). پیر شدن چهارپای. (دهار) : حطم دابه، کلان سال شدن ستور و ضعیف گردیدن. (منتهی الارب)
شکستن. (تاج المصادر بیهقی) (مهذب الاسماء) (دهار) (زوزنی). شکستن یا خاص است به شکستن چیزی خشک. (منتهی الارب) ، شکسته شدن ستور از پیری. (تاج المصادر بیهقی). پیر شدن چهارپای. (دهار) : حطم دابه، کلان سال شدن ستور و ضعیف گردیدن. (منتهی الارب)
دمیدگیهای روی و سرنره که ریم دهد و قرحه نکند. (از منتهی الارب). و صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: دانه ای است که در صورت آدمی بیرون آید. (از بحر الجواهر). بثره که بر روی پیدا آید، کفک شیر. (منتهی الارب) ، حطاط الکمره، کرانه های آن. (منتهی الارب)
دمیدگیهای روی و سرنره که ریم دهد و قرحه نکند. (از منتهی الارب). و صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: دانه ای است که در صورت آدمی بیرون آید. (از بحر الجواهر). بثره که بر روی پیدا آید، کفک شیر. (منتهی الارب) ، حطاط الکمره، کرانه های آن. (منتهی الارب)
دوزخ. (غیاث) (مهذب الاسماء) (دهار). دوزخ یا دروازۀ آن. (منتهی الارب). جهنم. دوزخ یا در آن، آتش قوی. (غیاث) (منتخب). آتش سخت سوزان. ج، حطم، شبان که ستور را بعنف راند و بر آنها رحم نکندو در حدیث است: شرالرعاء الحطمه، گله ای از شتران و گوسفندان. گله ای بزرگ از شتر و غنم، مرد بسیارخوار. (منتهی الارب). مردم بسیارخوار. (مهذب الاسماء). مرد پرخوار. مرد شکم خوار. شکم خواره. شکم پرست. شکم بنده. ج، حطم
دوزخ. (غیاث) (مهذب الاسماء) (دهار). دوزخ یا دروازۀ آن. (منتهی الارب). جهنم. دوزخ یا درِ آن، آتش قوی. (غیاث) (منتخب). آتش سخت سوزان. ج، حُطَم، شبان که ستور را بعنف راند و بر آنها رحم نکندو در حدیث است: شرالرعاء الحطمه، گله ای از شتران و گوسفندان. گله ای بزرگ از شتر و غنم، مرد بسیارخوار. (منتهی الارب). مردم بسیارخوار. (مهذب الاسماء). مرد پرخوار. مرد شکم خوار. شکم خواره. شکم پرست. شکم بنده. ج، حُطَم