معنی حطم
حطم
(حَ طِ)
شکسته، شکسته حال. شکسته تن، اسپ شکسته حال از پیری. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
⚡ جستجوی واژه " حطم " در سایر فرهنگهای لغت و دائره المعارفهای جدول جو ...