معنی حطم
- حطم (تَ صَدْ دُ)
- شکستن. (تاج المصادر بیهقی) (مهذب الاسماء) (دهار) (زوزنی). شکستن یا خاص است به شکستن چیزی خشک. (منتهی الارب) ، شکسته شدن ستور از پیری. (تاج المصادر بیهقی). پیر شدن چهارپای. (دهار) : حطم دابه، کلان سال شدن ستور و ضعیف گردیدن. (منتهی الارب)
