منسوب به حشایش جمع واژۀ حشیش. آنکه گیاه خشک گرد کند، عالم گیاه شناس. سحار. شجار. نباتی. گیاه شناس. عشاب. ’ذیاسقوریذس الحشایشی’ لقبی است که عرب به دیسقوریدس طبیب و گیاه شناس یونانی میدهند
منسوب به حشایش جَمعِ واژۀ حشیش. آنکه گیاه خشک گرد کند، عالم گیاه شناس. سحار. شجار. نباتی. گیاه شناس. عشاب. ’ذیاسقوریذس الحشایشی’ لقبی است که عرب به دیسقوریدس طبیب و گیاه شناس یونانی میدهند
جمع واژۀ حشیش. گیاهان خشک. (منتهی الارب) : در حشایش چون حشیشی او بپاست مرغ پندارد که آن شاخ گیاست. مولوی. دل ببیند سر بدان چشم صفی آن حشایش که شد از عامه خفی. مولوی. پر گنه باب گشایش میزند غرقه دست اندر حشایش میزند. مولوی
جَمعِ واژۀ حشیش. گیاهان خشک. (منتهی الارب) : در حشایش چون حشیشی او بپاست مرغ پندارد که آن شاخ گیاست. مولوی. دل ببیند سر بدان چشم صفی آن حشایش که شد از عامه خفی. مولوی. پر گنه باب گشایش میزند غرقه دست اندر حشایش میزند. مولوی
احمد بن عبداللطیف بن قاضی احمد مصری شافعی وی در بشبیش بسال 1041 هجری قمری متولد شد و قرآن را حفظداشت و به مصر آمد و پانزده سال بماند و بتدریس قرائت جامع ازهر منصوب شد و در 1092 هجری قمری به حج رفت و در مکه اقامت گزید و به مصر بازگشت و در بشبیش بسال 1096 هجری قمری درگذشت: او راست التحفه السنیه فی الاجوبه السنیه عن الاسئله المرضیه، در مسائل دینی که به مصر بسال 1278 هجری قمری چاپ شده است. (از معجم المطبوعات ستون 566 و 567). و رجوع به ریحانه الادب شود
احمد بن عبداللطیف بن قاضی احمد مصری شافعی وی در بشبیش بسال 1041 هجری قمری متولد شد و قرآن را حفظداشت و به مصر آمد و پانزده سال بماند و بتدریس قرائت جامع ازهر منصوب شد و در 1092 هجری قمری به حج رفت و در مکه اقامت گزید و به مصر بازگشت و در بشبیش بسال 1096 هجری قمری درگذشت: او راست التحفه السنیه فی الاجوبه السنیه عن الاسئله المرضیه، در مسائل دینی که به مصر بسال 1278 هجری قمری چاپ شده است. (از معجم المطبوعات ستون 566 و 567). و رجوع به ریحانه الادب شود