جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با حشیشی

حشیشی

حشیشی
منسوب به حشیش. حشیش کش، منسوب به حشیش نام بطن های چندی از عرب است. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا

حویشی

حویشی
امالۀ حواشی جَمعِ واژۀ حاشیه. (از آنندراج) (از غیاث)
لغت نامه دهخدا

حریشی

حریشی
علی بن احمد، مکنی به ابوالحسن، فاسی مالکی فقیه. در هنگام حج به مکه در 1145 هجری قمری درگذشت. او راست: ’شرح شفا’ از قاضی عیاض. ’شرح منظومۀ ذکری’ در مصطلح الحدیث. ’شرح موطاء’ از مالک. ’مختصر الاصابه’ از ابن حجر. مختصر ’نفح الطیب’ مقری. (هدیه العارفین ج 1 ص 766)
لغت نامه دهخدا

حشیشه

حشیشه
گیاه. یک لاغ گیاه یا گیاه خشک. یکی حشیش، اسم اصطلاحی قنب، حشیش الاودیه، اسم اصطلاحی حشفیفل یعنی شقاقل است. (تحفۀ حکیم مؤمن) ، قنب الهندی. (ابن البیطار). کانابیس اندیکا. قلقشندی گوید: قاضی حسین داد و ستد حشیشه را موجب فسق داند اما برای آن حد (نوعی تعزیر و مجازات بدنی که از طرف شرع معین شده) معین نکرده است. و ابن العسقلانی کتابی درباره حشیشه ساخته و به نام ’تکرمه المعیشهفی ذم الحشیشه’ نامیده است. (صبح الاعشی ج 1 ص 146)
لغت نامه دهخدا

حشایشی

حشایشی
منسوب به حشایش جَمعِ واژۀ حشیش. آنکه گیاه خشک گرد کند، عالم گیاه شناس. سحار. شجار. نباتی. گیاه شناس. عشاب. ’ذیاسقوریذس الحشایشی’ لقبی است که عرب به دیسقوریدس طبیب و گیاه شناس یونانی میدهند
لغت نامه دهخدا

حشایشی

حشایشی
تقی الدین. از مشاهیر اطبا و گیاه شناسان مأۀ هفتم است و ترکیب تریاقی خاص مایۀ شهرت او گردیده است. (قاموس الاعلام ترکی به ترجمه پروفسور ابراهیمی)
لغت نامه دهخدا

خشیشی

خشیشی
منسوب به خشیش که نام اجدادی است. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا