جدول جو
جدول جو

معنی حشایش

حشایش(حَ یِ)
جمع واژۀ حشیش. گیاهان خشک. (منتهی الارب) :
در حشایش چون حشیشی او بپاست
مرغ پندارد که آن شاخ گیاست.
مولوی.
دل ببیند سر بدان چشم صفی
آن حشایش که شد از عامه خفی.
مولوی.
پر گنه باب گشایش میزند
غرقه دست اندر حشایش میزند.
مولوی
لغت نامه دهخدا