- حریره
- شیر با خوراکی است از آرد و شیر و روغن که برای بیمار پزند قطعه حریر، حلوایی رقیق از آرد برنج و مغز بادام و شکر
معنی حریره - جستجوی لغت در جدول جو
- حریره
- غذایی که از آب، نشاسته، شکر و مغز بادام برای افراد مریض تهیه می شود، قطعۀ حریر، جامۀ ابریشمی
- حریره ((حَ رِ))
- قطعه حریر، خوراکی رقیق از آرد برنج، شکر و مغز بادام، معمولاً برای کودکان شیرخوار و بیماران
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
داروی خشک ذرور، نوعی بوی خوش عطر ذرور، گل شیپوری ایتالیایی. پر گنه آمیزه ای از بوهای خوش
واحد زریر یکدانه زریر
گناه بزه گناه بزه جنایت، جمع جرائر (جرایر)
کدسور سور و میهمانی برای خانه نو
آواز آب، نام گونه ای ترانه که مردمان سرایند و خوانند سرودک قول نصنیف ترانه
بی روزی کردن
دیواری از سنگ که برای گوسفندان سازند
پرندی، پرند باف، پرند فروش حریر باف ابریشم تاب، حریر فروش
گور کنده گودال کنده، کاویده، چاه، گریچه (نقب زیرزمین) گودال مغاک، قبر گور، جمع حفایر (حفائر)
کثیف، جای چهار پایان
مقدمه سپاه
راز، پاکدل
شریر، بدکار، صاحب شرّ، شرور
داروی خشک، داروی پاشیدنی، نوعی از بوی خوش
قول، تصنیف، ترانه، وجد، طرب، شور و حال صوفیان، آوازی که دسته جمعی خوانده می شود
محوطه، چهاردیواری، مقبره، مکانی برای نگهداری چهارپایان، آغل، حظیرۀ قدس مثلاً بهشت
مونث ضریر: نابینا زن، بیمار زن مونث ضریر زن نابینا، جمع ضرایر
مونث غریر بنگرید به غریر گور کن از جانوران مونث غریر
قریردرفارسی چشم خنک چشم سرد
ناپسندی بچه گربه، گل آذین نگینی
گناه، بزه، جنایت
ابریشم، پرنیان
ابریشم
ابریشم، تاری بسیار نازک و محکم که از باز کردن پیلۀ کرم ابریشم تهیه می شود و در صنایع نساجی و تهیۀ تار بعضی از سازهای موسیقی به کار می رود، قزّ، کج، کناغ، بریشم، سیلک، دمسق، بهرامه، دمسه، پناغ
پارچۀ ابریشمی
جامۀ ابریشمی، پرنیان، پرند
پارچۀ ابریشمی
جامۀ ابریشمی، پرنیان، پرند