شرم زن. عورت زن. فرج زن. لغتی است از حر مخففه که در حرح مذکور است. (منتهی الارب). رجوع به حرح شود. ج، احراح: این هجو را جواب کن ار مرد شاعری ای تو و شعرت ازدر مخراق و مخرقه ورنه برو به کون زن خویش پای سای ای حر مادرت بسر خر محرقه. سوزنی. ، جمیل حر، نوعی از مرغان است. و به ضم حاء نیز آمده است. رجوع به جمیل شود. (منتهی الارب)
شرم زن. عورت زن. فرج زن. لغتی است از حِر مخففه که در حِرْح مذکور است. (منتهی الارب). رجوع به حرح شود. ج، احراح: این هجو را جواب کن ار مرد شاعری ای تو و شعرت ازدر مخراق و مخرقه ورنه برو به کون زن خویش پای سای ای حر مادرت بسر خر محرقه. سوزنی. ، جُمَیْل حر، نوعی از مرغان است. و به ضم حاء نیز آمده است. رجوع به جُمَیْل شود. (منتهی الارب)
ابن یزید ریاحی. سردار طلیعۀ سپاه عبیدالله بن زیاد بود و به سپاه ابوعبدالله حسین بن علی (ع) پیوست و در رکاب او به یوم الطف شهادت یافت، و او اول قتیل روز عاشورا به کربلا باشد. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 47، 48، 52، 53 و تاریخ گزیده ص 259، 260، 839، 848 و قاموس الاعلام ترکی شود ابن یوسف ثقفی. (منتهی الارب) (معجم البلدان در حر)
ابن یزید ریاحی. سردار طلیعۀ سپاه عبیدالله بن زیاد بود و به سپاه ابوعبدالله حسین بن علی (ع) پیوست و در رکاب او به یوم الطف شهادت یافت، و او اول قتیل روز عاشورا به کربلا باشد. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 47، 48، 52، 53 و تاریخ گزیده ص 259، 260، 839، 848 و قاموس الاعلام ترکی شود ابن یوسف ثقفی. (منتهی الارب) (معجم البلدان در حر)