معنی حرص زدن - فرهنگ واژه فارسی سره
واژههای مرتبط با حرص زدن
حرص زدن
- حرص زدن
- حریصی نمودن. حرص نمودن. زیاده طلبیدن. بسیار خواستن. بسرعت و شتاب خواستن. کم صبری کردن
لغت نامه دهخدا
حرص زدن
- حرص زدن
- جوش زدن، شور زدن، بی تابی کردن، کم طاقتی کردن، حرص خوردن، خودخوری کردن، تلاش فوق العاده کردن، تقلا کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد