معنی حداه - جستجوی لغت در جدول جو

حداه

لغت نامه دهخدا

حداه

تصویری از حداه — تصویر حداه

فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حدبه — تصویر حدبه

گوژ، برآمدگی، برجستگی در پشت، برآمدگی در زمین، کار دشوار

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از حدقه — تصویر حدقه

سیاهی چشم، مردمک چشم، حفره ای که چشم در آن جا دارد، کاسۀ چشم

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از حداد — تصویر حداد

پوشیدن لباس سیاه در مرگ کسی، جامۀ ماتم پوشیدن، لباس سیاهی که در مرگ کسی بر تن می کنند، جامۀ ماتم

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از حاده — تصویر حاده

مؤنث واژۀ حاد، تند، برنده، تیز، قاطع، نافذ، تند و تیز از لحاظ طعم

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از حداد — تصویر حداد

آهنگر، آهن فروش، دربان، زندانبان

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از حصاه — تصویر حصاه

هوش، یک سنگریزه، تیزی زبان واحد (حصی) (حصا) سنگریزه، جمع حصیات

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از قداه — تصویر قداه

بوی خوش قدا نیز همین آرش را دارد

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از غداه — تصویر غداه

پگاه

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از عداه — تصویر عداه

جمع عادی

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از صداه — تصویر صداه

زنگاری از رنگ ها

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از شداه — تصویر شداه

بیخودی بیهوشی

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از سداه — تصویر سداه

تار جامه، تری شب

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حیاه — تصویر حیاه

زیستن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حماه — تصویر حماه

لای لجن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حفاه — تصویر حفاه

تک (پاپیروس مصری) از گیاهان

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حداق — تصویر حداق

سیاهه های چشم

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بداه — تصویر بداه

دنبلان از غارچ ها، بیابان، اندیشه روشن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از رداه — تصویر رداه

سنگ بزرگ خرسنگ

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حاده — تصویر حاده

تند و تیز

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حراه — تصویر حراه

گشادگی، سوی، بانگ مرغان سو سوی

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حدره — تصویر حدره

چشم بر جسته، گلمژه

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حدبه — تصویر حدبه

کوژ پشتی، پشته گوژ پشتی، بر آمدگی (در زمین و مانند آن)

فرهنگ لغت هوشیار

منتها، غایت تیز چون کارد و شمشیر و امثال آن، مرد تیز فهم تیز چون کارد و شمشیر و امثال آن، مرد تیز فهم آهنگر آهنگر

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حداثه — تصویر حداثه

نوی تازگی نو خاستگی نوجوانی

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حداث — تصویر حداث

جماعتی که سخن کنند

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حدات — تصویر حدات

زغن، جمع حدا حدا حد آن

فرهنگ لغت هوشیار

راندن سوق، زجر کردن، و راندن شترانرا بسرود و آواز، سرود ساربان برای راندن اشتران زجر کردن، و راندن شتران را بسرود و آواز، سرود و آواز ساربانان برای راندن شتران

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حدقه — تصویر حدقه

کاسه چشم، سیاهی چشم

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حصاه — تصویر حصاه

((حَ))

سنگریزه

فرهنگ فارسی معین

تصویری از حدقه — تصویر حدقه

((حَ دَ قِ))

مردمک چشم، جمع حدقات، احداق، در فارسی، کاسه چشم

فرهنگ فارسی معین

تصویری از حدبه — تصویر حدبه

((حَ یا حُ دَ بَ))

گوژپشتی، برآمدگی (در زمین و مانند آن)

فرهنگ فارسی معین

تصویری از حداد — تصویر حداد

((حَ دّ))

آهنگر، آهن فروش

فرهنگ فارسی معین

تصویری از حداء — تصویر حداء

((حُ یا حِ))

سرود و آوازی که ساربانان هنگام راندن شتر می خوانند

فرهنگ فارسی معین