سنگ ریزه. (دهار). ریگ. جمره. رمل. یکی سنگ ریزه و یکی حصا. حکیم مؤمن گوید: رادع و مجفف است و سائیدۀ او مثل غبار جهت نزف الدم جراحات و رفع ورم مفید است و انداختن آن در کوزۀ آب مصلح غلظت آن و مقوی احشاست. (تحفه) ، سنگ که در مثانه بود. سنگ که در گرده بود. سنگ که در مثانه یا کلیه و جز آن پدید آید از کمیز منجمد که همچو سنگ ریزه گردد یا از تحجر خلطی غلیظ به علت استعمال اغذیۀ لزجه، عقل. خرد. (مهذب الاسماء). هوش. (منتهی الارب). رای