جدول جو
جدول جو

معنی حجیل - جستجوی لغت در جدول جو

حجیل
ابن قدامه یربوعی، أموی در ’المغازی’ گوید: که در جنگ ردّه همراه خالد بن ولید بود و او خبر قتل مالک بن نویره را برای ابوبکر آورد، (الاصابه قسم 3 ج 2 ص 59)
لغت نامه دهخدا
حجیل
(حَ)
آبی در صمّان است. أفوه اودی گوید:
و قد مرت کماه الحرب منا
علی ماء الدفیفهو الحجیل.
(معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
حجیل
(حَ)
اسب محجل به سه عضو. (منتهی الارب). اسبی که سه دست و پای وی سفید باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حصیل
تصویر حصیل
(پسرانه)
نام گیاهی است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حجیز
تصویر حجیز
حجاز، برای مثال شاهدان می کنند خانۀ زهد / مطربان میزنند راه حجیز (سعدی۲ - ۴۶۱)، شمس حق و دین بتاب بر من و تبریزیان / تا که ز تف تموز سوزد پردۀ حجیز (مولوی۲ - ۴۴۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حجال
تصویر حجال
حجله ها، اتاق های مزین و آراسته عروس و داماد در شب اول عروسی، جمع واژۀ حجله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آجیل
تصویر آجیل
مخلوطی از خشکبار از قبیل پسته، فندق، بادام، نخودچی، تخم کدو و تخم هندوانۀ تفت داده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سجیل
تصویر سجیل
پارۀ گل خشکیده که مانند سنگ باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حجیم
تصویر حجیم
دارای حجم، پرحجم، بزرگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حجیب
تصویر حجیب
پرده، چیزی که برای جلوگیری از نور جلو پنجره یا در نصب می کند برای مثال چون دیگران ز دل نروی گر روی ز چشم / کاندر میان جانی و از دیده در حجیب (سعدی۲ - ۳۲۰)
فرهنگ فارسی عمید
(حُ جَ)
نام چاهی در یمامه. یحیی بن طالب حنفی در حق آن سروده است:
فاشرب من ماء الحجیلا شربه
یداوی بها قبل الممات علیل.
(معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حویل
تصویر حویل
گواه، پابندان، آهنگ (قصد)، بر گردانیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
بنگرید به نجیل واژه نجیر به آرش آهار و سریش پارسی است. گیاه پنجه مرغی راگویند، گزمازو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عجیل
تصویر عجیل
شتابنده ناشتا شکن، پیش خورای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سجیل
تصویر سجیل
بهره نصیب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دجیل
تصویر دجیل
اروندک شاخه ای از رود دجله، کتران (قطران)
فرهنگ لغت هوشیار
بار بر سر یا به پشت، پسر خوانده سر راهی، بیگانه، خس بر آب، پایبندان (ضامن)، زه، ابر پر باران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحجیل
تصویر تحجیل
گود چشمی گود افتادن چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حفیل
تصویر حفیل
گزافه گر، گروه مردم، پر فراوان
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه که میان دو چیز واقع شود و مانع از اتصال آن دو گردد فاصل حجاب، جدا کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حجال
تصویر حجال
جمع حجله بریق، درخشندگی بریق، درخشندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حجیب
تصویر حجیب
پرده از حجاب ساخته شده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حجیم
تصویر حجیم
ستبر، کلفت، ضخیم، گنده، هنگفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجیل
تصویر رجیل
پیاده رونده، به خود استوار، دور از آبادی، خودآی (بدیهه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آجیل
تصویر آجیل
خشک میوه، مجموع پسته، بادام، نخود، فندوق، تخمه وغیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلیل
تصویر حلیل
شوی، زوج، شوهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آجیل
تصویر آجیل
میوه خشک مرکب از پسته، بادام، فندق، تخمه و مانند آن
آجیل مشکل گشا: آجیلی مرکب از هفت جزء (پسته، فندق، مغز بادام، نخودچی، کشمش، خرماخارک، توت خشکه) که برای رفع مشکل نذر کنند و بخرند و میان هفت نفر متدین تقسیم کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حایل
تصویر حایل
((یِ))
مانع میان دو چیز، جداکننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حلیل
تصویر حلیل
((حَ))
حلال، روا، شوهر، زوج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حجیم
تصویر حجیم
((حَ))
دارای حجم، جسمی که حجمش زیاد باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حجیج
تصویر حجیج
((حَ))
جمع حاج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سجیل
تصویر سجیل
((س جُ))
پاره گل خشک شده که مانند سنگ باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حجیم
تصویر حجیم
گنجا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آجیل
تصویر آجیل
Nutty
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از حجیم
تصویر حجیم
Bulky, Voluminous
دیکشنری فارسی به انگلیسی