- حجب
- جمع حجاب، پرده ها
معنی حجب - جستجوی لغت در جدول جو
- حجب
- حجاب ها، پرده ها، جمع واژۀ حجاب
- حجب
- منع کردن وارث از ارث به واسطۀ وجود وارث دیگر چنان که نوه با بودن فرزند ارث نمی برد
حجب حرمان: در فقه حجبی که در آن، وارث از تمام ارث منع شود
حجب نقصان: در فقه حجبی که در آن، وارث از قسمتی از ارث منع شود
- حجب ((حُ))
- شرم، حیا
- حجب ((حُ جُ))
- جمع حجاب، پرده ها
- حجب ((حَ))
- پوشانیدن، منع کردن
- حجب
- شرم، حیا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
حاجبی و دربانی
پردگی در پرده شدن محجوب گشتن
در پرده، باز داشته پوشیده پنهان پوشیده شده پنهان: گفت: نیکوتر تفحص کن شب است شخصها در شب زناظر محجب است. (مثنوی) در پرده کرده در حجاب داشته، باز داشته
در پرده شدن
در حجاب، در پرده
گنجایش
پوشش
شگفت
سرفرویی از (ترجیب)، نام ماه هفتم از سال تازی، ترسیدن، بزرگداشت شرمزدگی شرم کردن، بزرگداشت، دشنامگویی، ترسیدن ماه هفتم از سال قمری تازیان و مسلمانان و آن بین جمادی الاخر و شعبان است
گناه بزه تیر لغز
ابرو، خم ابرو، کمان ابرو
نبرد، ستیز، رزم، کارزار، مقاتله، پیکار، پرخاش
زمین بلند
پرده از حجاب ساخته شده است
عاقل، هوشمند، دانا
از پارسی ک هنجیدن هنهجش
پاداش دادن، اقامت گزیدن در جائی، استادن بجائی
کجی خمیدگی خماندن، باز گرداندن
کلفتی، گندگی، بر آمدگی
کبک نر
اگر به گفته آنندراج و پارسی باشد: هجک گل