ابومحمد بن من اﷲ المحکمی، وی در اوائل قرن چهارم هجری به دعوی نبوت برخاست و کتابی به تقلید قرآن مجید نوشته مدعی وحی شد، خاله و همشیرۀ او که از ساحرات و کاهنات بودند به وی گرویدند، این پیغمبرکاذب به قبیلۀ غماره انتساب داشت و در تاریخ 315 هجری قمری در زد و خوردی که در بیرون شهر طنجه وقوع یافت بقتل رسید، پس از وی پسر او عیسی در بین قبیلۀ خویش نفوذ و اقتدار بسیار یافت، (قاموس الاعلام ترکی)
ابومحمد بن من اﷲ المحکمی، وی در اوائل قرن چهارم هجری به دعوی نبوت برخاست و کتابی به تقلید قرآن مجید نوشته مدعی وحی شد، خاله و همشیرۀ او که از ساحرات و کاهنات بودند به وی گرویدند، این پیغمبرکاذب به قبیلۀ غماره انتساب داشت و در تاریخ 315 هجری قمری در زد و خوردی که در بیرون شهر طنجه وقوع یافت بقتل رسید، پس از وی پسر او عیسی در بین قبیلۀ خویش نفوذ و اقتدار بسیار یافت، (قاموس الاعلام ترکی)
پشتیبان، حمایت کننده گروه هایی از نژاد سفیدپوست ساکن افریقای شمالی، از اولاد حام بن نوح شاخه ای از خانوادۀ زبان های حامی - سامی، شامل زبان هایی مانند بربری و مصری کهن
پشتیبان، حمایت کننده گروه هایی از نژاد سفیدپوست ساکن افریقای شمالی، از اولاد حام بن نوح شاخه ای از خانوادۀ زبان های حامی - سامی، شامل زبان هایی مانندِ بربری و مصری کهن
یکی از اجداد آنانکه از اسیری مراجعت کردند و زنان بیگانه را که تزویج کرده بودند رها کردند، (عزرا 2:32 و 10:31 و نحمیا 7:35)، (قاموس مقدس) مردی که پسر او پاره ای از حصاراورشلیم را مرمت کرد، (نحمیا 3:11) (قاموس مقدس)
یکی از اجداد آنانکه از اسیری مراجعت کردند و زنان بیگانه را که تزویج کرده بودند رها کردند، (عزرا 2:32 و 10:31 و نحمیا 7:35)، (قاموس مقدس) مردی که پسر او پاره ای از حصاراورشلیم را مرمت کرد، (نحمیا 3:11) (قاموس مقدس)
رودخانه ای است بسیار بزرگ، (برهان قاطع) (آنندراج)، نام رودخانه ای است بس بزرگ، (فرهنگ جهانگیری) : ز جود چون چه زمزم ز پای اسماعیل پدید شد ز کفش بحر قلزم و زامیم، سوزنی، و رجوع به فرهنگ جانسن انگلیسی و نیز رجوع به زادمیم شود
رودخانه ای است بسیار بزرگ، (برهان قاطع) (آنندراج)، نام رودخانه ای است بس بزرگ، (فرهنگ جهانگیری) : ز جود چون چه زمزم ز پای اسماعیل پدید شد ز کفش بحر قلزم و زامیم، سوزنی، و رجوع به فرهنگ جانسن انگلیسی و نیز رجوع به زادمیم شود
پهلوی: از، اپر، بر. از فراز. روی. بالای . فوق: یکی آتشی برشده تابناک میان باد و آب از بر تیره خاک. فردوسی. دو چشم از برسر چو دو چشمه خون ز دود دهانش جهان تیره گون. فردوسی (در وصف اژدها). جهاندار کیخسرو آمد ز گاه نشست از بر تیره خاک سیاه. فردوسی. بفرمود پس تا منوچهرشاه نشست از بر تخت زر با کلاه. فردوسی
پهلوی: اَزْ، اَپَر، بر. از فراز. روی. بالای ِ. فوق: یکی آتشی برشده تابناک میان باد و آب از بر تیره خاک. فردوسی. دو چشم از برسر چو دو چشمه خون ز دود دهانش جهان تیره گون. فردوسی (در وصف اژدها). جهاندار کیخسرو آمد ز گاه نشست از بر تیره خاک سیاه. فردوسی. بفرمود پس تا منوچهرشاه نشست از بر تخت زر با کلاه. فردوسی
ابن سبیع اسدی. واقدی در کتاب الرّده به اسناد خود آورده است که پیغمبر او را بسال 11 هجری برای اخذ مالیات قوم خود منصوب کرد. رجوع به الاصابه چ 1323 هجری قمری ج 1 ص 315 شود ابن رباب. صلت دهّان از وی روایت کند، و او از سلمان فارسی روایت دارد. رجوع به المصاحف سجستانی ص 103 شود
ابن سبیع اسدی. واقدی در کتاب الرّده به اسناد خود آورده است که پیغمبر او را بسال 11 هجری برای اخذ مالیات قوم خود منصوب کرد. رجوع به الاصابه چ 1323 هجری قمری ج 1 ص 315 شود ابن رباب. صلت دهّان از وی روایت کند، و او از سلمان فارسی روایت دارد. رجوع به المصاحف سجستانی ص 103 شود
نعت فاعلی مؤنث حامی. حمایت کننده، مردی یا جمعی که حمایت مردم خود کنند. (منتهی الارب). مردی دلیر که قوم خود نگاه دارد، دیگپایه، سنگها که بدان نورد چاه کنند. (منتهی الارب) ، آتش بغایت گرم: نارحامیه. (قرآن 11/101). ناراً حامیه. (قرآن 4/88). ج، حوامی. (منتهی الارب) ، در عصر حاضر، در ممالک عربی ساخلوی شهر را حامیه گویند، هو علی حامیهالقوم (بر حامیۀ قوم بودن) ، یعنی آخرین کس است که حمایت کند قوم را در امور آنان، رفتن بحامیۀ خود، رفتن بجهت و مقصد خویش: مضیت علی حامیتی، أی وجهی و مقصدی. (منتهی الارب)
نعت فاعلی مؤنث حامی. حمایت کننده، مردی یا جمعی که حمایت مردم خود کنند. (منتهی الارب). مردی دلیر که قوم خود نگاه دارد، دیگپایه، سنگها که بدان نورد چاه کنند. (منتهی الارب) ، آتش بغایت گرم: نارحامیه. (قرآن 11/101). ناراً حامیه. (قرآن 4/88). ج، حوامی. (منتهی الارب) ، در عصر حاضر، در ممالک عربی ساخلوی شهر را حامیه گویند، هو علی حامیهالقوم (بر حامیۀ قوم بودن) ، یعنی آخرین کس است که حمایت کند قوم را در امور آنان، رفتن بحامیۀ خود، رفتن بجهت و مقصد خویش: مضیت علی حامیتی، أی وجهی و مقصدی. (منتهی الارب)
ابن خالویه گوید: حوامیم جمع واژۀ حم، از کلام عرب نیست، بلکه کلام کودکان است که گویند: تعلمنا الحوامیم بلکه جمع آن آل حم (حا میم) یا ذوات حم است و آن هفت سوره است از قرآن: المؤمن، فصلّت، الشوری، الزخرف، الدخان، الجاثیه، الاحقاف یعنی سوره هائی که به این لفظ ’حم’ آغاز میگردد و آن نام اعظم خداست. (از اقرب الموارد)
ابن خالویه گوید: حوامیم جَمعِ واژۀ حم، از کلام عرب نیست، بلکه کلام کودکان است که گویند: تعلمنا الحوامیم بلکه جمع آن آل حم (حا میم) یا ذوات حم است و آن هفت سوره است از قرآن: المؤمن، فصلّت، الشوری، الزخرف، الدخان، الجاثیه، الاحقاف یعنی سوره هائی که به این لفظ ’حم’ آغاز میگردد و آن نام اعظم خداست. (از اقرب الموارد)