معنی حاقنه - جستجوی لغت در جدول جو
حاقنه
کم (معده)، زیر شکم، گوچنبر گردن
کم (معده)، زیر شکم، گوچنبر گردن
تصویر حاقنه
فرهنگ لغت هوشیار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر ذاقنه
ذاقنه
زیر نخ، بالای شکم
زیر نخ، بالای شکم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر راقنه
راقنه
رنگ کرده، خوش آب و رنگ زن
رنگ کرده، خوش آب و رنگ زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حاضنه
حاضنه
پرستار، دایه
پرستار، دایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حاصنه
حاصنه
زن پارسا
زن پارسا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حائنه
حائنه
آسیب کشنده
آسیب کشنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حانقه
حانقه
خشم گیرنده، کینه ور
خشم گیرنده، کینه ور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حاضنه
حاضنه
زنی که نگه داری و پرورش کودک را به عهده دارد، پرستار، دایه
زنی که نگه داری و پرورش کودک را به عهده دارد، پرستار، دایه
فرهنگ فارسی عمید
تصویر حاضنه
حاضنه
((ضَ نِ))
دایه، پرستار کودک
دایه، پرستار کودک
فرهنگ فارسی معین
تصویر ذاقنه
ذاقنه
زیر زنخ، سر حلقوم
زیر زنخ، سر حلقوم
فرهنگ فارسی عمید
تصویر حاقه
حاقه
رستخیز، قیامت
رستخیز، قیامت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حاقن
حاقن
شاشگیر آنکه وی را بول بشتاب گرفته باشد حبس کننده ادرار
شاشگیر آنکه وی را بول بشتاب گرفته باشد حبس کننده ادرار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حقنه
حقنه
اماله
اماله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حاقه
حاقه
شصت و نهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۵۲ آیه
شصت و نهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۵۲ آیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویر حقنه
حقنه
داروی مایعی که از طریق مقعد داخل روده ها می کنند، اماله
داروی مایعی که از طریق مقعد داخل روده ها می کنند، اماله
فرهنگ فارسی عمید
تصویر حاقن
حاقن
((قِ))
آن که وی را بول به شتاب گرفته باشد، حبس کننده ادرار
آن که وی را بول به شتاب گرفته باشد، حبس کننده ادرار
فرهنگ فارسی معین
تصویر حقنه
حقنه
((حُ نِ))
اماله، وارد کردن داروی مایع از طریق مقعد
اماله، وارد کردن داروی مایع از طریق مقعد
فرهنگ فارسی معین