جدول جو
جدول جو

معنی حاقه

حاقه
(حاقْ قَ)
بلای ثابت. ج، حواق ّ. (منتهی الارب) ، قیامت. (منتهی الارب) (دهار). رستخیز، سمیت بذلک لأن ّ فیها حواق ّ الامور او یحق لکل قوم عملهم: الحاقه ما الحاقه و ما ادریک ما الحاقه. (قرآن 1/69-3) (منتهی الارب) ، رجل حاقهالرجل، مرد کامل در مردی. مرد مرد. (منتهی الارب). مانند حاق ّالرجل، رجل حاقهالشجاع، مرد کامل در دلاوری. (منتهی الارب). مانند حاق ّالشجاع
لغت نامه دهخدا