معنی حائم - جستجوی لغت در جدول جو

حائم

لغت نامه دهخدا

حائم

تصویری از حائم — تصویر حائم

فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حاتم — تصویر حاتم

(پسرانه)

نام مردی بسیار سخاوتمند از قبیله طی

فرهنگ نامهای ایرانی

تصویری از صائم — تصویر صائم

(پسرانه)

روزه گیر، روزه دار

فرهنگ نامهای ایرانی

تصویری از حاجم — تصویر حاجم

حجامت کننده، حجام، خون گیر

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از حائز — تصویر حائز

جامع، دارا، دربردارنده

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از حائل — تصویر حائل

مانع و حجاب میان دو چیز، هرچه میان دو چیز واقع شود

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از حائط — تصویر حائط

دیوار، جدار، بستانی که اطرافش دیوار باشد

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از حاکم — تصویر حاکم

فرمانده، فرمانروا، فرماندار، قاضی، داور

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از حائض — تصویر حائض

زنی که در حالت حیض، عادت و بی نمازی است

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از دائم — تصویر دائم

جاوید، پایدار، همیشه، همواره، پیوسته

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از حائز — تصویر حائز

جامع، دارا، گردآورنده

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از صائم — تصویر صائم

روزه دار، بازدارنده خود از طعام و کلام و سیر و نکاح و جز آن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از دائم — تصویر دائم

همیشه آرمیده و ساکن، همواره، پیوسته، باقی، متصل

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حمائم — تصویر حمائم

جمع حمام حمامه، کبوتران

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حائب — تصویر حائب

گناهکار

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حائت — تصویر حائت

بسیار ملامت کننده، نکوهنده

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حائر — تصویر حائر

سرگشته، متحیر، حیران

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حائض — تصویر حائض

زن ناپاک، زن بی نماز

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حائس — تصویر حائس

گیاه خشک

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حائش — تصویر حائش

کویکستان، پردیس

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حائط — تصویر حائط

دیوار، جدار

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حائف — تصویر حائف

ستمگر، جائر

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حائک — تصویر حائک

بافنده

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حائل — تصویر حائل

بچه شتر ماده تازه متولد شده، نعت فاعلی از حول و حیل، رنگ برگشته

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حائن — تصویر حائن

گول، احمق

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حاکم — تصویر حاکم

داور، قاضی، راعی آنکه اهلیت فتوی و قضاوت بین اشخاص دارد

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حالم — تصویر حالم

پوشسبا (پوشسب احتلام)، بالیده برنا (بالغ)

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حاتم — تصویر حاتم

حاکم، قاضی، زاغ سیاه

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حاجم — تصویر حاجم

حجامت کننده، خونگیر

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حازم — تصویر حازم

مرد دانا و هوشیار درکار

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حاسم — تصویر حاسم

ماه

فرهنگ لغت هوشیار

چرنده، چراننده، خود چرا خود چر چرنده جمع سوائم (سوایم)، توضیح چارپایانی که بچرا روند بر حسب عادت مانند: شتر اسب گوسفند

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از ضائم — تصویر ضائم

ستمگر، ظالم

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حائز — تصویر حائز

دارای

فرهنگ واژه فارسی سره