- جَاذِب
- جذب کننده، جذّاب، جاذب
معنی جَاذِب - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دانشجو
سیلابی، جارو کردن
زخم زننده، آزاردهنده
بحثی، بحث کردن، جدلی
شایسته، ناسپاس
بلند، خشن، پر سر و صدا
عزب، مجرّد
دلتنگ، خاکستری
یخ زده، سفت و سخت
فرسوده، رنگ پریده، پریده رنگ
غرّش کننده، راهزن
در حال نزدیک شدن، قایق
بازیکن
زننده، نیش زدن، تند، نیشدار
نویسنده
دونده، در جریان است، نزدیکی، در حال انجام است، جاری شدن
قابل جمع آوری، گرمایش، جمع آور، مسجد
درست نیست، دروغگو
ناامید، بیهوده
جذّابیت جاز
جاذبه، جذّابیت، مورد توجّه بودن
پر طمطراق، مجلّل
فرسوده، ویران شده
وزوز، پشتکار
زیرک، زبردست
خواستگار، یک خوٰاستگار
مجرم، مرتکب
خواهان، مایل، مشتاق
گسترده، گرسنه
استبدادی، ناعادلانه
وحشیانه، نادان، پر صدا و خودخوٰاه، به طور ملامت آمیز، جاهل
آماده
غایب، هیپرپاراتیروئیدیسم