- جولخ
- نوعی پارچه پشمین خشن که از آن خرجین و جوال سازند و نیز قلندران و تهیدستان از آن جامه کنند
معنی جولخ - جستجوی لغت در جدول جو
- جولخ ((جو یا جُ لَ))
- نوعی پارچه پشمین خشن که از آن خ و رجین و جوال درست کنند، جامه پشمین که درویشان و قلندران پوشند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جولخ پوش پشمینه پوش جولقی
ترکش، تیردان
پارسی تازی گشته جولخی جولخ پوش جولخ جوالق، دارشیشعان
بافنده نساج، عنکبوت. بافنده، نساج
آتشدان، منقل، گلخن، گولخ
گرد و غبار، توفان توام با گرد و خاک
پارچۀ پشمی خشن که از آن خرجین و جوال درست می کردند، جامۀ پشمی خشن که درویشان و قلندران بر تن می کردند
آتش خانۀ حمام، گلخن، گلخان، گولخن، تون، توشکان
گلخن: چو گولخ است قوافی قصیده چون گلشن مراست دست که گلشن برآرم از گولخ. (سوزنی)
تیردان، ترکش
پارچه پشمی ضخیم
طواف کردن، گرد برآمدن
گروه سواران، لشکر بزرگ
زغن، پرنده ای شبیه کلاغ و کمی کوچک تر از آنکه جانوران کوچک را شکار می کند
غلیواج، کلیواج، کلیواژ، موش ربا، چوژه ربا، گوشت ربا، گنجشک سیاه، خاد، خات، پند، جنگلاهی، چنگلاهی، چنکلاهی، چنگلانی
غلیواج، کلیواج، کلیواژ، موش ربا، چوژه ربا، گوشت ربا، گنجشک سیاه، خاد، خات، پند، جنگلاهی، چنگلاهی، چنکلاهی، چنگلانی