- جولان
- تگوری گردیدن ترکتازی تاخت و تاز گشتن گرد بر آمدن گردیدن دور زدن، تاختن تاخت زدن، تاخت و تاز. خاک، سنگریزه ها که باد از جائی بجائی برد
معنی جولان - جستجوی لغت در جدول جو
- جولان
- اسب تاختن، تاخت و تاز کردن، کنایه از گردیدن، دور زدن، حرکت کردن، کنایه از قدرت نمایی، کنایه از خودنمایی
- جولان ((جُ))
- تاختن، تاخت زدن، تاخت و تاز
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شغال، گرگ
فرانسوی غلتان
لنگی
سرخوش شنگول
در حال جوشیدن
گشتن و جستجو کردن
جوینده جستجو کننده، درحال جستجو کردن
بافنده نساج، عنکبوت
گرسنه گرسنه
جمع جیل، گروه ها، سده ها، سنگریزها پارسی تازی گشته گیلان نام استانی است جمع جیل
ترکی شونده
پیل زهره تازی از گیاهان چکیده پیل زهره در چشم کشند
کمند
کمند، طنابی بلند با سری حلقه مانند برای گرفتار کردن انسان یا حیوان، آنچه به وسیلۀ آن کسی را اسیر و گرفتار کنند، دام مثلاً پسرک سرانجام در در کمند او افتاد، زلف، گیسو
جوشاندن، در حال جوشیدن، جوشنده مثلاً کتری جوشان، کنایه از موّاج، متلاطم مثلاً چشمۀ جوشان، کنایه از خشمگین
دارویی که برای معالجۀ لقوه به کار می رفته
بام خانه، بلندی و ارتفاع، نردبان
بام خانه، بلندی و ارتفاع، نردبان
بافنده، کسی چیزی را می بافد، نسّاج، بافت کار، جولاهه، تننده، پای باف، حائک، باف کار برای مثال چو گنج جان به کنج خانه آمد / به گردش می تنیدم همچو جولاه (مولوی۲ - ۸۰۹)
ریشۀ گیاه اشنان که آن را پس از خشک کردن می کوبند و در شستن پارچه و لباس به کار می برند، کنشتو، چوبک، کنشتوک، بیخ، غسلج، چوبک اشنان
تازی گشته گور خر هندی
فرانسوی تازی گشته کبک آمریکایی از پرندگان
جنس نر از گیاه اسل نی بوریا، دارویی که از بیخ درخت شمشاد سازند
معده موجودات اهریمنی
جستجو کننده
بافنده، نساج، عنکبوت، جولاهه
چینه دان مرغ
((جَ یا جُ))
فرهنگ فارسی معین
نوعی کافور به غایت خوشبو که آن را خورند، مقابل کافور میت، نوعی از چوب بید که از آن دسته بیل سازند، جودانک، سیاهی ای شبیه به دانه جو در میان دندان اسب و خر و مانند آن که جوانی و پیری آن ها را از آن شناسند، جنسی از انار
چینه دان پرنده، لکه ای سیاه در دندان اسب و الاغ که براساس میزان ساییده شدن آن می توان سن جانور را تخمین زد