جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با جوعان

جویان

جویان
جوینده، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری مازندرانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
جویان
فرهنگ نامهای ایرانی

جولان

جولان
تگوری گردیدن ترکتازی تاخت و تاز گشتن گرد بر آمدن گردیدن دور زدن، تاختن تاخت زدن، تاخت و تاز. خاک، سنگریزه ها که باد از جائی بجائی برد
فرهنگ لغت هوشیار

جولان

جولان
اسب تاختن، تاخت و تاز کردن، کنایه از گردیدن، دور زدن، حرکت کردن، کنایه از قدرت نمایی، کنایه از خودنمایی
جولان
فرهنگ فارسی عمید

جوشان

جوشان
جوشاندن، در حال جوشیدن، جوشنده مثلاً کتری جوشان، کنایه از موّاج، متلاطم مثلاً چشمۀ جوشان، کنایه از خشمگین
جوشان
فرهنگ فارسی عمید

جوغان

جوغان
ریشۀ گیاه اشنان که آن را پس از خشک کردن می کوبند و در شستن پارچه و لباس به کار می برند، کَنَشتو، چوبَک، کَنَشتوک، بیخ، غَسلَج، چوبَک اُشنان
جوغان
فرهنگ فارسی عمید