جدول جو
جدول جو

معنی جوشیدن - جستجوی لغت در جدول جو

جوشیدن
حاصل شدن جوش به واسطه حرارت و یا تخمیر و انقلاب
تصویری از جوشیدن
تصویر جوشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
جوشیدن
به جوش آمدن آب و هر مایع دیگر بر اثر حرارت، غلیان، بیرون آمدن آب از زمین و چشمه با حالتی که انگار در حال جوشیدن است، کنایه از خشمگین شدن، کنایه از شورش و هنگامه بر پا کردن، سر و صدا کردن، کنایه از مضطرب شدن، به جوش آمدن، شوریده دل شدن، جوشاندن
تصویری از جوشیدن
تصویر جوشیدن
فرهنگ فارسی عمید
جوشیدن
((دَ))
به جوشش آمدن، فوران کردن آب از زمین
تصویری از جوشیدن
تصویر جوشیدن
فرهنگ فارسی معین
جوشیدن
Spurt
تصویری از جوشیدن
تصویر جوشیدن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
جوشیدن
фонтанировать
دیکشنری فارسی به روسی
جوشیدن
sprudeln
دیکشنری فارسی به آلمانی
جوشیدن
фонтанувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
جوشیدن
tryskać
دیکشنری فارسی به لهستانی
جوشیدن
喷射
دیکشنری فارسی به چینی
جوشیدن
jorrar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
جوشیدن
zampillare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
جوشیدن
brotar de golpe
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
جوشیدن
jaillir
دیکشنری فارسی به فرانسوی
جوشیدن
spuiten
دیکشنری فارسی به هلندی
جوشیدن
พุ่ง
دیکشنری فارسی به تایلندی
جوشیدن
memancar
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
جوشیدن
فجر
دیکشنری فارسی به عربی
جوشیدن
फूटना
دیکشنری فارسی به هندی
جوشیدن
להתפרץ
دیکشنری فارسی به عبری
جوشیدن
噴出する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
جوشیدن
분출하다
دیکشنری فارسی به کره ای
جوشیدن
fışkırmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
جوشیدن
kutoa maji kwa kasi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
جوشیدن
ফোঁটানো
دیکشنری فارسی به بنگالی
جوشیدن
پھوٹنا
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

مایل بدوستی و معاشرت و موانست با مردم نبودن، مقابل جوشیدن، نجوشیدن با مردم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برجوشیدن
تصویر برجوشیدن
به جوشش آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برجوشیدن
تصویر برجوشیدن
جوشیدن، به جوشش آمدن، برافروخته شدن از خشم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بوشیدن
تصویر بوشیدن
ملاحظه کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پوشیدن
تصویر پوشیدن
اکتسا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کوشیدن
تصویر کوشیدن
سعی کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هوشیدن
تصویر هوشیدن
تصور کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دوشیدن
تصویر دوشیدن
فشردن دو پستان و شیر بیرون کردن، استمراء
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جخشیدن
تصویر جخشیدن
چین دار شدن، در هم کشیده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوشیده
تصویر جوشیده
بجوش آمده غلیان یافته، حرارت یافته، فوران کرده، سر برآورده (کشت)
فرهنگ لغت هوشیار