جدول جو
جدول جو

معنی جوشقان - جستجوی لغت در جدول جو

جوشقان
پارسی اسنت جوشخان
تصویری از جوشقان
تصویر جوشقان
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جوشان
تصویر جوشان
در حال جوشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوشان
تصویر جوشان
جوشاندن، در حال جوشیدن، جوشنده مثلاً کتری جوشان، کنایه از موّاج، متلاطم مثلاً چشمۀ جوشان، کنایه از خشمگین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جوشان
تصویر جوشان
Boiling, Seething
دیکشنری فارسی به انگلیسی
киплячий , киплячий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
bouillant, bouillonnant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
กำลังเดือด , เดือด
دیکشنری فارسی به تایلندی
غاربٌ , غاضبٌ
دیکشنری فارسی به عربی
उबालते हुए , उफनता हुआ
دیکشنری فارسی به هندی
רותח , רוֹתֵחַ
دیکشنری فارسی به عبری
沸騰している , 沸騰した
دیکشنری فارسی به ژاپنی
chemsha, inayochemka
دیکشنری فارسی به سواحیلی
ফুটন্ত , ফুটন্ত
دیکشنری فارسی به بنگالی
ابالنے والا , ابالا ہوا
دیکشنری فارسی به اردو
ظرف غذا خوری پهن و گرد و کم عمق سکر سکرچه. یا بشقاب گود. بشقابی که برای خوردن غذاهایی مانند سوپ بکار رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روشنان
تصویر روشنان
جمع روشن، ستارگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوشیدن
تصویر جوشیدن
حاصل شدن جوش به واسطه حرارت و یا تخمیر و انقلاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جورفان
تصویر جورفان
پارسی تازی گشته گورپان نزدیک به بستام خراسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توشکان
تصویر توشکان
گلخن آتشدان گرمابه تون حمام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پوشگان
تصویر پوشگان
نام مقامی از موسیقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوشکار
تصویر جوشکار
کسی که کارش جوشکاری است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روشنان
تصویر روشنان
ستارگان مثلاً روشنان فلک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توشدان
تصویر توشدان
خورجین، ظرفی یا جایی که توشه را در آن بگذارند، کیسه، خورجین، توشه دان، کنف، حرزدان، راویه، جراب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جاشدان
تصویر جاشدان
جای ریختن غله، انبار غله، صندوقچه، صندوق نان
فرهنگ فارسی عمید