جدول جو
جدول جو

معنی جهانبان - جستجوی لغت در جدول جو

جهانبان
(پسرانه)
نگهبان جهان، خداوند
تصویری از جهانبان
تصویر جهانبان
فرهنگ نامهای ایرانی
جهانبان
نگهدارنده جهان
تصویری از جهانبان
تصویر جهانبان
فرهنگ لغت هوشیار
جهانبان
خداوند
تصویری از جهانبان
تصویر جهانبان
فرهنگ فارسی معین
جهانبان
پادشاه بزرگ، خداوند
تصویری از جهانبان
تصویر جهانبان
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جهانبانی
تصویر جهانبانی
سلطنت پادشاهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جهانبانی
تصویر جهانبانی
سلطنت، پادشاهی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جهانبانی
تصویر جهانبانی
پادشاهی، سلطنت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جهانیان
تصویر جهانیان
مردم دنیا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جانبانو
تصویر جانبانو
(دخترانه)
بانویی که چون جان عزیز است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جهانیار
تصویر جهانیار
(پسرانه)
یاور و یاور مردم جهان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جهانشاد
تصویر جهانشاد
(پسرانه)
آنکه مردم جهان از او شادند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جهاندار
تصویر جهاندار
(پسرانه)
دارنده جهان، نگهبان جهان، خداوند، نگهبان جهان، پادشاه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جهانتاب
تصویر جهانتاب
(دخترانه)
روشنایی دهنده به جهان، روشن کننده عالم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جهان بانو
تصویر جهان بانو
(دخترانه)
بانوی جهانیان
فرهنگ نامهای ایرانی
نگهبان جهان پادشاه سلطان، مدیرامور جهان پادشاهی که مملکت را نیکو اداره کند مقابل جهانگیر
فرهنگ لغت هوشیار
نور دهنده بجهان تابنده بر عالم آفتاب جهانتاب، ماه پنجم از ماههای ملکی
فرهنگ لغت هوشیار
بیننده جهان آنکه یاآنچه دنیا را ببیند، چشم عین، چشم باطنی، فرزند، گردش کننده در اقطار عالم سیاح جهانگرد، روحی که در باطن آدمی نهفته است
فرهنگ لغت هوشیار
جهاند خواهد جهاند بجهان جهاننده جهانده بجستن واداشتن پرش دادن به جست و خیز وادار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جهان بین
تصویر جهان بین
بینندۀ جهان مثلاً چشم جهان بین، کنایه از چشم
فرهنگ فارسی عمید
سازیست نی انبان: آنان که مثال نای ناانبانند دورندازاوازآن ببانگش خوانند. (باباافضل)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جهاندار
تصویر جهاندار
پادشاه، نام یزدان، صفت برای خداوند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جهان بین
تصویر جهان بین
کنایه از چشم، دیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جهانیدن
تصویر جهانیدن
((جَ دَ))
خیزاندن، تازاندن، جهاندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جانبین
تصویر جانبین
طرفین، دو جانب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جانباز
تصویر جانباز
کسی که با جان خود بازی می کند
فرهنگ لغت هوشیار
جهاند خواهد جهاند بجهان جهاننده جهانده بجستن واداشتن پرش دادن به جست و خیز وادار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جهاندن
تصویر جهاندن
به جست و خیز یا پرش یا حرکت وادار کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جانباز
تصویر جانباز
در دورۀ جمهوری اسلامی، کسی که در جنگ میان ایران و عراق، معلول شده است، کسی که جان خود را به خطر اندازد، ازجان گذشته، دلیر، بی باک، بندباز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهنبان
تصویر نهنبان
نهنبن، سرپوش دیگ، کوزه، تنور و مانند آن، سر کوزه، سر دیگ، سر تنور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهنبان
تصویر نهنبان
سر پوش دیگ و مانند آن: (لطیف ارشد ز سوزش قطره آبت به دیگ گل کنی بازش کثیف از بنهی از طینت نهنبانش) (امیر خسرو رشیدی)، طبق تنور و مانند آن سر تنور، سر کوزه و مانند آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جهاندن
تصویر جهاندن
((جَ دَ))
خیزاندن، تازاندن، جهانیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نهنبان
تصویر نهنبان
((نَ یا نُ هُ))
سرپوش که روی دیگ، کوزه و مانند آن بگذارند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جانان
تصویر جانان
(دخترانه)
محبوبف معشوق
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جابان
تصویر جابان
(پسرانه)
سردار ایرانی یزدگرد، نام سردار ایرانی در سده دوم یزدگردی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جانان
تصویر جانان
معشوق محبوب شاهد دلبر زیبا
فرهنگ لغت هوشیار