جدول جو
جدول جو

معنی جهانیدن

جهانیدن((جَ دَ))
خیزاندن، تازاندن، جهاندن
تصویری از جهانیدن
تصویر جهانیدن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با جهانیدن

جهانیدن

جهانیدن
جهاند خواهد جهاند بجهان جهاننده جهانده بجستن واداشتن پرش دادن به جست و خیز وادار کردن
فرهنگ لغت هوشیار

زهانیدن

زهانیدن
گشادن و بیرون آوردن آب از شکاف چیزی، باز کردن درز یا شکاف باریک در جوی یا چشمه که آب از آن بتراود، برای مِثال صد سبو را بشکند یک پاره سنگ / وآب چشمه می زهاند بی درنگ (مولوی - ۶۶)
زهانیدن
فرهنگ فارسی عمید