- جمست
- پارسی تازی گشته گمست از گوهرها
معنی جمست - جستجوی لغت در جدول جو
- جمست
- نوعی کوارتز پست به رنگ ارغوانی، زرد، سرخ، آبی آسمانی، سفید و به ویژه بنفش، لعل کبود، امتیست
- جمست ((جَ مَ))
- جوهری است فرومایه و کم قیمت و رنگش کبود مایل به سرخ و زرد و سفید باشد، گمست، جمشت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جای افشردن انگور جایی که انگور را در لگد زنند تا شیره آن برآید
جوهریست فرومایه و کم قیمت و رنگش کبود مایل بسرخ زرد سرخ و سفید باشد عطارد
نوعی بلور به رنگ سرخ یا زرد، نوعی جواهر ارزان و پست
جمست، نوعی کوارتز پست به رنگ ارغوانی، زرد، سرخ، آبی آسمانی، سفید و به ویژه بنفش، لعل کبود، امتیست
جایی که در آن انگور بریزند و لگد کنند تا آبش گرفته شود، چرخشت
جمست: میان خواجه و تو و میان خواجه و من تفاوت است چنان چون میان زرو گمست. (فرخی)
جایی که انگور را در آن لگد زنند تا شیره آن برآید
ماسیده
جهیدن، پریدن تفحص کردن، جستن تفحص کردن، جستن
کسی که در اثر خوردن نوشابۀ الکلی از حال طبیعی خارج شده
کنایه از خمارآلود مثلاً چشم مست
کنایه از شادمان
کنایه از عصبانی
کنایه از غافل
کنایه از خمارآلود مثلاً چشم مست
کنایه از شادمان
کنایه از عصبانی
کنایه از غافل
گله، شکایت، برای مثال ای از ستیهش تو همه مردمان به مست / دعویت سخت منکر و معنیت خام و سست (لبیبی - شاعران بی دیوان - ۴۷۸) ، ناله وزاری، غم، اندوه
جستن، جست و خیز مثلاً پرش، جهیدن و خیز برداشتن
شراب خواره ای که می در وی اثر کرده باشد، می زده، دگرگون شده از آشامیدن می و غیره
((مَ))
فرهنگ فارسی معین
شراب خورده، خارج شده از حالت طبیعی به علت خوردن شراب، بی هوش، مدهوش، کسی که به علت داشتن مال و مقام و غیره بسیار مغرور باشد، ملنگ شاد و خوشحال و سردماغ
Drunk, Tipsily, Tipsy, Heady
bêbado, embriagante, de forma embriagada, tonto
betrunken, berauschend, torkelnd, beschwipst
pijany, oszałamiający
пьяный , опьяняющий , пьяно
п’яний , сп'янілий , п'яно , п'яний
dronken, bedwelmend, tipsy
borracho, embriagador, con embriaguez, mareado
ivre, enivrant, de manière ivre, étourdi
ubriaco, inebriante, in stato di ebbrezza, brillo
नशे में , मस्त , नशे में , नशे में
mabuk, memabukkan, dengan sedikit mabuk
sarhoş, sarhoş eden, sarhoş bir şekilde
술에 취한 , 취하게 하는 , 술 취한 듯 , 취한
שיכור , שיכור