جدول جو
جدول جو

معنی جاست

جاست
جایی که انگور را در آن لگد زنند تا شیره آن برآید
تصویری از جاست
تصویر جاست
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با جاست

جاست

جاست
جای افشردن انگور جایی که انگور را در لگد زنند تا شیره آن برآید
جاست
فرهنگ لغت هوشیار

جاست

جاست
جایی که در آن انگور بریزند و لگد کنند تا آبش گرفته شود، چرخشت
جاست
فرهنگ فارسی عمید

حاست

حاست
حس کننده، قوه نفسانی که اشیا را حس کند قوه حس کننده: حاست بینایی (باصره) حاست شنوایی (سامعه)، توضیح حاست یا حسه عبارت از قوتی است که دریا بنده جزئیات جسمانیه است و قوای حاسه ظاهره در انسان پنج است و باطنه نیز پنج است. هر یک از قوای دریابنده را حاسه و، جمع آنها را حواس نامند
فرهنگ لغت هوشیار