جدول جو
جدول جو

معنی جمرد - جستجوی لغت در جدول جو

جمرد
نام قله ای در عباس آباد، نام محلی در داکوه تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زمرد
تصویر زمرد
(دخترانه)
نام سنگی قیمتی به رنگ سبز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جمود
تصویر جمود
انعطاف ناپذیری، بی نرمشی، خشک شدن، خشکی، افسرده شدن، افسردگی، جامد بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جمند
تصویر جمند
تنبل، بیکاره، اسب تنبل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جمره
تصویر جمره
تکه ای آتش، اخگر، جمع واژۀ جمار و جمرات، بخار و حرارتی که در آخر زمستان از زمین برمی خیزد و برای آن سه نوبت و برای هر نوبت هفت روز فاصله قائل گردیده اند و در نوبت سوم درختان بیدار می شوند، برای مثال جمره ست مگر خصم تو زیرا که نپاید / در هیچ عمل منصب او بیش سه دم را (انوری - ۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جماد
تصویر جماد
هر چیز بی جان و بی حرکت، از قبیل سنگ، چوب، فلز و امثال آن ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زمرد
تصویر زمرد
سنگی قیمتی و معمولاً سبز رنگ که در جواهرسازی به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تمرد
تصویر تمرد
سرپیچی کردن، گردن کشی کردن، نافرمانی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جمدر
تصویر جمدر
سلاحی شبیه شمشیر، کتاره، قداره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جمری
تصویر جمری
شخص پست، سفله و بی اصل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از امرد
تصویر امرد
جوانی که هنوز صورتش مو درنیاورده باشد، ساده زنخ، بی ریش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجرد
تصویر مجرد
بدون همسر، تنها، در فلسفه آنچه منزه از ماده باشد مانند عقول و ارواح، برهنه، عریان، خالی
فرهنگ فارسی عمید
یکی از اقسام آلومین برنگ سبز که از سنگهای قیمتی است و هر چه پر رنگتر باشد گرانبها تر است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ممرد
تصویر ممرد
ساختمان درخشان و ساده بنای دراز و هموار و ساده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جماد
تصویر جماد
زمین، سال بی باران، هر چیز بی جان، بی حرکت یخ فروش، شمشیر بران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمرد
تصویر عمرد
کرفس از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمرد
تصویر تمرد
گردنکشی و خود سری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جمود
تصویر جمود
یخ بستن، جامد شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جمره
تصویر جمره
یک تکه آتش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جمرک
تصویر جمرک
پرتقالی کوستاک
فرهنگ لغت هوشیار
برهنه، عریان، تنها، مرد بی زن، بی زوجه، یکه و تنها، مقابل مادی و جسمانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امرد
تصویر امرد
((اَ رَ))
بی ریش، پسر، پسر بدکار، مفعول
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تمرد
تصویر تمرد
((تَ مَ رُّ))
سرپیچی کردن، نافرمانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جمود
تصویر جمود
((جُ))
جامد شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جمره
تصویر جمره
((جَ رِ))
تکه ای آتش، سنگ ریزه، در فارسی، بخاری که در آخر زمستان از زمین بلند می شود، که حمل بر نفس کش یدن زمین است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جماد
تصویر جماد
((جَ))
هر موجود بی جان و بی حرکت، جمع جمادات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجرد
تصویر مجرد
((مُ جَ رَّ))
تنها، بی همسر، دارای جنبه نظری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از امرد
تصویر امرد
خنثی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مجرد
تصویر مجرد
آهنجیده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تمرد
تصویر تمرد
سرکشی، سرپیچی، نافرمانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مجرد
تصویر مجرد
Abstracted
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مجرد
تصویر مجرد
abstrato
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مجرد
تصویر مجرد
abstrahiert
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مجرد
تصویر مجرد
abstrakcyjny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مجرد
تصویر مجرد
отвлечённый
دیکشنری فارسی به روسی