- جماهیر
- جمع جمهور، گروه های مردم توده ها
معنی جماهیر - جستجوی لغت در جدول جو
- جماهیر ((جَ))
- جمع جمهور، توده ها
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع جمهور. توده ها گروه ها، جمهوریها
جمع جمهور
گلها، شکوفه ها
نام آوران
جمع جذمور، بن ها آغازه ها ریشه وارها
جمع جنفور، کهنه گورها
ظاهر و آشکار
کم بینی دید ناتوان، سایه واره ها آنچه پیش چشم آید در مستی و گیجی
صمغ کرفس کوهی، صمغی زرد رنگ با بوی تند
کماشیر، صمغ کرفس کوهی، صمغی زرد رنگ با بوی تند
شکوفه ها، گل درخت میوه دار که پیش از روییدن برگ شکفته می شود، غنچه مثلاً شکوفۀ هلو و زردآلو
پارسی تازی گشته کماشیر (صمغ کرفس کوهی) صمغ کرفس کوهی
صورت خوب و روی نیکو را گویند
مردمان مشهو. ر و معروف و شناسا
جمع ازهار، گل ها، شکوفه ها
مشهورها، آدمهای معروف میان مردم، نامی ها، نام دارها، بنام ها، جمع واژۀ مشهور
گوهران، گوهر
چبود، سرشت، چیستی
آنچه جایی را اشغال کند جای گیر متحیز، شاغل. جا گرفتن، تاثیر کردن، موثر شدن، بدل نشستن، املایی از (جای گیر)
آشکارا
جمع جبیره
توده مردم، توده ریگ توده گروه: جمهور حکما، بخش اعظم یک چیز معظم شی، جمع جماهیر، حکومتی که زمام آن بدست نمایندگان ملت باشد و رئیس آن رئیس جمهور خوانده شود جمهوری، جمع جماهیر
هندی پهلو شکاف، دودمه خنجری است
جمع جمیعه
استوار خلقت، مرد سطبر اعضا
نام دو ماه از ماههای قمری