- جلادت
- مردانگی، چستی جلد بودن چابکبودن، نیرومند بودن، چابکی چابک سواری، یلی پهلوانی شجاعت. چالاک شدن
معنی جلادت - جستجوی لغت در جدول جو
- جلادت
- صلابت، نیرومندی، چابکی، دلیری
- جلادت ((جَ جِ))
- چابک بودن، چابکی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کند هوشی تیماو دیر یابی کند فهم بودن کند ذهن بودن، کاهل شدن، کند هوشی دیریابی کند ذهنی. کودنی مقابل ذکا فطنت. کند ذهنی، کودنی، کاهلی
زادروز
پرداختگی روشنی
بزرگ شدن، بزرگی بزرگواری. کلانسال شدن
میان تهی بودن، بیمغزی حماقت. میان تهی بودن میان تهی، بی مغزی میان تهی، بی مغزی
عمل و شغل جلاد میرغضبی
برفچال
تولد، زاییده شدن، زاییدن
بزرگی، بزرگواری، عزت، شکوه
جلف بودن، سبکی، درشت خویی، بی مغزی، کودنی
کندفهم بودن، کندذهن بودن، کندذهنی، کودنی
زاییدن (زن)، زایش، هنگام تولد زمان زاییده شدن، یا وقت ولادت. هنگام زاییدن: (زنان بادار، ای مرد هشیارخ اگر وقت ولادت مار زایند) (ازان بهتر بنزدیک خردمند که فرزندان ناهموار زایند) (گلستان)
دژخیم
شمشیر زن کشنده، دژخیم، شکنجه گر آنکه مامور شکنجه دادن یا کشتن محکومان است. یا جلاد فلک. مریخ، جمع جلید تازیانه زن، دژخیم، میرغضب
مامور تازیانه زدن، شکنجه کردن یا کشتن محکومان، دژخیم، میرغضب، کنایه از بسیار سنگدل
مبارزه، مفرد جلد