جدول جو
جدول جو

معنی جفری - جستجوی لغت در جدول جو

جفری
نهانگوی پارسی تازی گشته کفری پوست بهار خرمای ماده کسی که جفر داند دانای فن جفر کوپوره
فرهنگ لغت هوشیار
جفری
نام سبزی خوردنی که در فارسی دینارویه گویند، سبزی جعفری
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جگری
تصویر جگری
به رنگ سرخ تیرۀ مایل به سیاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جفیر
تصویر جفیر
تیردان چوبی یا چرمی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جدری
تصویر جدری
آبله، چیچک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جاری
تصویر جاری
روان، رونده، در جریان مثلاً آب جاری
کنایه از رایج
کنونی، فعلی مثلاً ماه جاری
نسبت میان زنان دو یا چند برادر با یکدیگر، زن برادر شوهر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جبری
تصویر جبری
اجباری، مربوط به علم جبر مثلاً معادلات جبری، مقابل قدری، در فلسفه کسی که معتقد به نظریۀ جبر باشد، برای مثال سنّی از تسبیح جبری بی خبر / جبری از تسبیح سنّی بی اثر (مولوی - ۳۹۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جعفری
تصویر جعفری
گیاهی با برگ های بریده و شاخه های راست و نازک، گل های کوچک و سفید و چتری و تخم خوش بو که خام خورده می شود و در پختن خوراک های سبزی دار هم به کار می رود، نوعی گل زرد رنگ، گل جعفری
(اسم، صفت نسبی، منسوب به جعفر) یکی از فرقه های مذهب شیعه که اصول فقهی آن منسوب به امام جعفر صادق، امام ششم شیعه، است و از عهد صفویه در ایران رواج پیدا کرده و اکنون نیز مذهب رسمی ایران است، نوعی مار سمّی با پوزۀ پهن، پولک های تیغه دار، سر مثلثی شکل و مردمک عمودی، (صفت نسبی، منسوب به جعفر) ویژگی نوعی طلای ناب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کفری
تصویر کفری
عصبی، خشمگین، مربوط به کفر، کافر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رفری
تصویر رفری
حکم، داور، در ورزش داور بازی، به ویژه بازی هایی که طبق قوانینی صورت می گیرد مانند، فوتبال، والیبال و تنیس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جمری
تصویر جمری
شخص پست، سفله و بی اصل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صفری
تصویر صفری
نخستین باران زمستانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفری
تصویر نفری
در تازی نیامده تنی سرشمار منسوب به نفر بطوری فردی: (نفری حساب میکنند. { نفرین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفری
تصویر مفری
آنکه اصلاح کند چیزی را
فرهنگ لغت هوشیار
بد دین دشدین، خشمگین کفرا در فارسی: نیام بهاره خرما منسوب به کفر مربوط به کفر، کافر بیدین: (نه بسر شوق نگاری نه حضوری تاثیر، عشق کفری شده از دست مسلمانی ما)، (محسن تاثیر)، عصبانی: (از دست او کفری شدم)، میوه خوشه مانند خرما که از یک طرف بوسیله برگ غلاف مانند پوشیده شداه شکوفه خرما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفری
تصویر سفری
منسوب به سفر: لوازم سفری، عازم سفر مسافر: هزار مرد سفری گشتند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جفنی
تصویر جفنی
پلکی مربوط بپلک آنچه که مربوط بانساج پلک است پلکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذفری
تصویر ذفری
گوشکوژ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حفری
تصویر حفری
منسوب به حفر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جبری
تصویر جبری
ضروری، غیر ارادی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جفیر
تصویر جفیر
ترکش چوبی یا چرمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاری
تصویر جاری
روان، گذران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جفتی
تصویر جفتی
برابری، مساوات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جدری
تصویر جدری
مرض آبله
فرهنگ لغت هوشیار
مذهب، شیعه 21 امامی که منسوب به حضرت اما جعفر صادق علیه السلام است یک نوع سبزی خوردنی یک نوع سبزی خوردنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوری
تصویر جوری
توافق و هماهنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاری
تصویر جاری
روان، زمانی که در آن هستیم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جاری
تصویر جاری
دو زن که همسر دو برادر باشند
فرهنگ فارسی معین
((جَ فَ))
یکی از سبزی های خوردنی است با ساقه های نازک راست و برگ های بریده که گل هایش سفید رنگ و چتری است، آهن، فسفر و ویتامین های A.B.C. را نیز دارا می باشد، نوعی سکه زر، نوعی گل زردرنگ که در باغچه کارند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جعفری
تصویر جعفری
مذهب شیعه امامیه، منسوب به امام جعفر صادق (ع) امام ششم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جدری
تصویر جدری
((جُ دَ))
آبله، نوعی آبله که بر پاهای کودکان پدید آید، چیچک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سفری
تصویر سفری
((سَ فَ))
لوازم سفر، مسافر، شاعرانی که در لشکر کشی ها پادشاه را همراهی می کردند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کفری
تصویر کفری
((کُ))
کنایه از خشمگین، آشفته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جاری
تصویر جاری
روان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جبری
تصویر جبری
Algebraic
دیکشنری فارسی به انگلیسی