دگری دگری دیگر دیگری:) تو این کار را نکنی دیگری میکند. (توضیح: بنظر میاید که در قدیم این کلمه با یای وحدت و نکره تلفظ میشد (یعنی: یکی دیگر شخصی دیگر) :) من پسر را به پدر تهنیت آوردم ازآن که ندیدم بجهان مر پدرش را دگری . (دیوان فرخی 379) فرهنگ لغت هوشیار
جگرک جگرک جگر گوسفند: (صنار (صد دینار) جگرک سفره قلمکار نمیخواد (نمیخواهد))، خوراکی که از جگر گوسفند سازند و با روغن و پیاز در تابه تف دهند فرهنگ لغت هوشیار
جفری جفری نهانگوی پارسی تازی گشته کفری پوست بهار خرمای ماده کسی که جفر داند دانای فن جفر کوپوره فرهنگ لغت هوشیار