- جفرسته
- ماسوره چرخ
معنی جفرسته - جستجوی لغت در جدول جو
- جفرسته
- ماسوره، نخی که هنگام ریسیدن پنبه دور دوک پیچیده می شود
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فرستاده، رسول سفیر: فرسته گسی ساز دانش پذیر نهان بین و پاسخ ده و یاد گیر. (گرشاسب نامه 265)، جمع فرستگان
فرستاده، برای مثال به دل پر ز کین شد به رخ پر ز چین / فرسته فرستاد زی شاه چین (فردوسی - ۱/۱۰۸) ، فرسته فرستاد با خواسته / غلامان و اسبان آراسته (دقیقی - ۸۳)
گیاه
دل ریش، غمگین، ناراحت
نونهال، تازه روییده، تازه سبزشده
روییده، رسته، کنایه از واقعی، طبیعی
خسته، زخمی و بر زمین کشیده شده، برای مثال او می خورد به شادی و کام دل / دشمن نزار گشته و فرخسته (ابوالعباس ربنجنی - شاعران بی دیوان - ۱۳۵) ، پایمال شده
آنکه تعلقات دنیوی ندارد، آزاده، آزاد، رهاشده
مؤنث واژۀ عفریت، موجود زشت، بد و سهمناک، خبیث، منکر، زن پیر و زشت، موجود زشت و نیرومند، غول، جن بزرگ و نیرومند، زشت و قوی هیکل
مونث عفریت
کوفته پایمال شده
نجات نیافته رها نشده مقابل رسته. نروییده نمو ناکرده مقابل رسته
تازه روییده نونهال
آزاده، آزاد شده، فارغ البال
تمام، کامل، نا شکسته
معبود
توانسته مزین زینت داده شده، منظم مرتب، آماده مهیا
تیز نگریستن
زالو زلو
آنچه او را پرستند و ستایش کنند بحق همچو خدای تعالی و بباطل همچو بت پرستیده، پرستش عبادت: ای آنکه ترا پیشه پرستیدن مخلوق چون خویشتنی را چه بری پیش پرسته ک) (کسائی)، زن خدمتکار
باسلق، نوعی شیرینی که با نشاسته، شکر و مغز گردو به شکل لوله درست کرده و به نخ می کشند، باسدق
کسی که او را بپرستند و ستایش کنند، پرستیده، پرستش، عبادت، کنیز، خدمتکار
زالو، کرمی کوچک و سیاه رنگ که در آب زندگی می کند و با مکنده های روی بدنش خون جانوارن را می مکد
زرو، زلو، جلو، شلک، شلکا، شلوک، مکل، دیوک، دیوچه، دشتی، علق
زرو، زلو، جلو، شلک، شلکا، شلوک، مکل، دیوک، دیوچه، دشتی، علق
آب انگوری که نشاسته و آرد گندم ریزند و آنقدر بجوشانند که بقوام آید و سخت شود و آن را برشته ای که مغز بادام یا مغز جوز کشیده باشد مانند شمع بریزند باسدق باسلق