- جشنواره
- جشن همگانی جهت نمایش دادن آثار هنری
معنی جشنواره - جستجوی لغت در جدول جو
- جشنواره
- مراسمی همگانی برای نمایش آثار هنری، بزرگداشت یک واقعه، ادای احترام به یک شخص و امثال آن، فستیوال
- جشنواره
- جشنی (معمولاً) فرهنگی که در فاصله های زمانی معین برگزار می شود
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کوله بار
یک مشت از چیزی، رندۀ نجاری
باری که بتوان آن را به پشت برداشت، پشته، کوله بار
جلبک، گروهی از گیاهان بدون ریشه، ساقه، شاخه و برگ که به شکل نوار سبز و دراز در آب، جاهای مرطوب و روی تنۀ بعضی درخت ها پیدا می شود و در بعضی دریاها نیز به شکل نوارهای پهن و دراز دیده می شود که بر روی آب شناور است، در اقیانوس ها بیشتر از همه جا رشد می کند و گاهی سطح وسیعی از دریا را فرامی گیرد، از آن در تهیۀ بعضی مواد شیمیایی و خوراکی استفاده می شود، رنگ آن سبز و گاهی هم به رنگ قهوه ای یا سرخ است، جامۀ غوک، چغزپاره، بزغمه، بزغسمه، گاوآب، آلگ، جل وزغ، چغزواره، الگ، غوک جامه
مشت مانند، یک مشت از هر چیز، رنده نجاری که بوسیله آن چوب و تخته را تراشند
جای جشن، مجلس جشن، جایی که در آن جشن بگیرند
سینه درد، سرفه خشک
پارسی تازی گشته کناره روستایی است نزدیک گرگان
شید افکن