- جسیم
- بزرگ و تناور، ستبر
معنی جسیم - جستجوی لغت در جدول جو
- جسیم
- بزرگ، تنومند، تناور، خوش اندام
- جسیم ((جَ))
- تناور، ستبر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تناور گردانیدن کسی را
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
باد ملایم، باد خنک، بوی خوش، نصرت نکیسا، نوازنده و خواننده دربار خسرو پرویز ساسانی، باد بسیار آرام
روی گشاده، خندان
یکی از نامهای دوزخ، جهنم
درشت، ستبر
جمع جسم
گیاه بسیار و انبوه که زمین را بپوشاند
تناور و بزرگ
گناهکار
نیکوروی، خوبرو، زیبا
دوزخ، جهنم، کنایه از جای بسیار گرم
خارخسک، گیاهی بیابانی شبیه بوتۀ هندوانه، با خارهای سه پهلو به اندازۀ نخود و شاخه هایی که بر روی زمین می خوابد
خنجک، خسک، حسک، سه کوهک، شکوهنج، سکوهنچ، سیالخ
خنجک، خسک، حسک، سه کوهک، شکوهنج، سکوهنچ، سیالخ
تقسیم کننده، بخش کننده، پاره ای از یک چیز قسمت شده، بخش، هم قسم، متحد، شریک، هم بخش، شخص خوب روی، جمیل
خوش، خوشمزه، لذیذ
خنده رو، گشاده رو، خندان، روباز، خوش رو، فراخ رو، گشاده خد، طلیق الوجه، بشّاش، تازه رو، بسّام، روتازه
خنده رو، گشاده رو، خندان، روباز، خوش رو، فراخ رو، گشاده خد، طلیق الوجه، بشّاش، تازه رو، بسّام، روتازه
بخش کننده، خوبروی مرد، نیمه نیمه چیزی، بخشیاب، بهر بخش بخش کننده تقسیم کننده، بخش بخش کننده مقسوم علیه بخشیاب، شریک هم بخش، قسمتی از چیز قسمت شده بهره بخش، صاحب جمال جمیل
باد نرم، دم باد، باد خوش، باد خنک
خوشگل زیبا روی خوب روی زیباچهر، خوش منظر زیبا
گناهکار، مجرم
جریان ضعیف هوا که جهت وزش آن در مواقع مختلف تغییر می کند مانند نسیم خشکی هنگام شب به سمت دریا و نسیم دریا هنگام روز به جانب خشکی، هوای خنک، باد ملایم، بوی خوش
مقابل روحی، بدنی، کنایه از کسی که بیشتر به امور جسمانی توجه دارد و از معنا و حقیقت غافل است
Breeziness
brisa
bryza