جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با بسیم

بسیم

بسیم
خوش، خوشمزه، لذیذ
خنده رو، گشاده رو، خندان، روباز، خُوش رو، فَراخ رو، گُشادِه خَد، طَلیقُ الوَجه، بَشّاش، تازِه رو، بَسّام، روتازِه
بسیم
فرهنگ فارسی عمید

بسیم

بسیم
ابراهیم افندی. منشی اول هیئت رئیسه جامع احمدی بود. او راست: ادب اللغه و ملکهالذوق، سخنرانیی که وی در باشگاه کارمندان اسکندریه ایراد کرد و بسال 1328 هجری قمری در 48 ص در مطبعۀ وطنیۀ اسکندریه چاپ گردید. (از معجم المطبوعات ستون 565)
صالح افندی از شعرای متأخر عثمانی و از مردم اسلامبول و از خواجگان بود و بسال 1243 هجری قمری درگذشت. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2)
محمد افندی از شعرای متأخر عثمانی و از موالی بود و بسال 1243 هجری قمری درگذشت. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2)
لغت نامه دهخدا

بسیم

بسیم
به زبان زند و پازند خوش مزه و خوش لذت را گویند. (برهان) (از انجمن آرا) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). هزوارش بسیم. پهلوی: بسوم. خوش. ’بونکر ص 103’. بِسیم، خوش. ’یوستی، بندهش ص 88’. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین).
لغت نامه دهخدا