جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با وسیم

وسیم

وسیم
وجه وسیم، روی نیکو. (مهذب الاسماء) ، خوب روی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). جمیل. خوب صورت. (غیاث اللغات). گویند: فلان وسیم، ای حسن الوجه. (منتهی الارب) (آنندراج). ج، وسماء، وسام. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) :
قسیم جسیم بسیم وسیم.
(گلستان و بوستان سعدی).
، زیبا. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). خوش منظر. (فرهنگ فارسی معین) ، نشان کرده. (آنندراج). نشان کرده شده. (غیاث اللغات از صراح). داغ نهاده
لغت نامه دهخدا

وسیم

وسیم
پریچهر، پریرخ، خوبرو، خوشگل، زیبارو، زیبا، قشنگ، مهرخ، مه لقا، چشم نواز، خوش منظر
متضاد: بدلقا
فرهنگ واژه مترادف متضاد

نسیم

نسیم
باد ملایم، باد خنک، بوی خوش، نصرت نکیسا، نوازنده و خواننده دربار خسرو پرویز ساسانی، باد بسیار آرام
نسیم
فرهنگ نامهای ایرانی