جدول جو
جدول جو

معنی جرثومه - جستجوی لغت در جدول جو

جرثومه
اصل و ریشۀ هر چیز بد، ریشۀ درخت، میکروب
تصویری از جرثومه
تصویر جرثومه
فرهنگ فارسی عمید
جرثومه
واحد جرثوم یک بنداد یک جوانه واحد جرثوم
تصویری از جرثومه
تصویر جرثومه
فرهنگ لغت هوشیار
جرثومه((جُ ثُ مِ))
اصل و بیخ هر چیز، ماده، تخم، فساد مایه تباهی
تصویری از جرثومه
تصویر جرثومه
فرهنگ فارسی معین
جرثومه
اصل، جرثوم، ریشه، مایه، انگل، میکرب
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مرحومه
تصویر مرحومه
زن مرحوم، مرده، درگذشته، آمرزیده شده، مورد مهربانی قرارگرفته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرقومه
تصویر مرقومه
نوشته، نامه
فرهنگ فارسی عمید
(مَ نَ)
أرض مرثونه، زمین باران رسیده. (منتهی الارب). زمین رثان رسیده. مرثنه. (از اقرب الموارد). رجوع به مرثنه و رثان شود
لغت نامه دهخدا
(مَ مَ)
تأنیث مرجوم. رجوع به مرجوم در تمام معانی شود
لغت نامه دهخدا
(مَ مَ)
مرحومه. رجوع به مرحومه و مرحوم شود.
- امت مرحومه، مسلمانان. مسلمین. ملت اسلام.
، مغفوره. رجوع به مرحوم شود، زن فوت شده و مرده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ مَ)
تأنیث مرحوم. رجوع به مرحوم و نیز رجوع به مرحومه شود
لغت نامه دهخدا
(مَ مَ)
مؤنث مرهوم. به باران نرم رسیده. روضه مرهومه، مرغزار باران رسیده. (از منتهی الارب). و رجوع به مرهوم شود
لغت نامه دهخدا
(مَ مَ)
مؤنث مرسوم. رجوع به مرسوم شود
لغت نامه دهخدا
(مَ مَ)
تأنیث مرطوم، نعت مفعولی از رطم. رجوع به رطم و مرطون شود: امراءه مرطومه، زن متهم به بدی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، ناقه مرطومه، ماده شتر بازداشته شده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ مَ)
مرقومه. تأنیث مرقوم. رجوع به مرقوم و رقم شود، خطدار. (منتهی الارب) ، نامه. رقیمه. رقعه. نوشته. مراسله. ج، مرقومات، زمین کم نبات، دابه مرقومه، ستور که بر پایهای او خطوط داغ باشد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ / تُ مَ)
آواز نیکو. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(ثُ رَ)
چشمۀ بسیارآب
لغت نامه دهخدا
(بُ طَ)
تهلکه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بُ مَ)
غلاف گل. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب). غنچۀ ناشکفته. ج، براعیم. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب). رجوع به برعم شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از جرثمه
تصویر جرثمه
اصل هر چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرقومه
تصویر مرقومه
مونث مرقوم جمع مرقومات، نامه مراسله رقیمه جمع مرقومات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرجومه
تصویر مرجومه
مونث مرجوم جمع مرجومات
فرهنگ لغت هوشیار
مرحومه در فارسی مونث مرحوم: آمرزیده نیکیاد درگذشته مونث مرحوم امت مرحومه (مسلمانان) جمع مرحومات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرکومه
تصویر سرکومه
یونانی تازی گشته آماس جهاب (جهاب لمف)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترنومه
تصویر ترنومه
آواز نیکو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جرموزه
تصویر جرموزه
گرفته شدن، منقبض گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
بنداد آسال، جوانه، مورخان مورکد مور خانه، نای، نژاده، تمیک (میکرب) -1 اصل ریشه، خاک اطراف ریشه درخت، خانه مورچه، میکرب انگل، اصیل نجیب دارای اصل استوار، جمع جراثیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرحومه
تصویر مرحومه
((مَ مِ یا مَ))
مؤنث مرحوم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جرثوم
تصویر جرثوم
((جُ))
اصل، ریشه، خاک اطراف ریشه درخت، خانه مورچه، میکروب، انگل، اصیل، نجیب، جمع جراثیم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرقومه
تصویر مرقومه
((مَ مَ یا مِ))
نوشته، نامه. نک مرقوم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرحومه
تصویر مرحومه
زنده یاد، شادروان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جریمه
تصویر جریمه
تاوان
فرهنگ واژه فارسی سره
خط، دست خط، عریضه، کاغذ، مراسله، مکتوب، منشور، نامه، نوشته
فرهنگ واژه مترادف متضاد
آغل، محل زندگی چوپان و گاوبان، شیروانی خانه
فرهنگ گویش مازندرانی
زیر پیراهن
فرهنگ گویش مازندرانی
تحریف مجمعه سینی بزرگ مسی
فرهنگ گویش مازندرانی