- جرثومه
- واحد جرثوم یک بنداد یک جوانه واحد جرثوم
معنی جرثومه - جستجوی لغت در جدول جو
- جرثومه
- اصل و ریشۀ هر چیز بد، ریشۀ درخت، میکروب
- جرثومه ((جُ ثُ مِ))
- اصل و بیخ هر چیز، ماده، تخم، فساد مایه تباهی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بنداد آسال، جوانه، مورخان مورکد مور خانه، نای، نژاده، تمیک (میکرب) -1 اصل ریشه، خاک اطراف ریشه درخت، خانه مورچه، میکرب انگل، اصیل نجیب دارای اصل استوار، جمع جراثیم
اصل هر چیزی
زنده یاد، شادروان
گرفته شدن، منقبض گشتن
آواز نیکو
یونانی تازی گشته آماس جهاب (جهاب لمف)
مرحومه در فارسی مونث مرحوم: آمرزیده نیکیاد درگذشته مونث مرحوم امت مرحومه (مسلمانان) جمع مرحومات
مونث مرجوم جمع مرجومات
مونث مرقوم جمع مرقومات، نامه مراسله رقیمه جمع مرقومات
نوشته، نامه
زن مرحوم، مرده، درگذشته، آمرزیده شده، مورد مهربانی قرارگرفته
تاوان
ریشه درخت، اصل و اساس
خفتک (کابوس)
گناه، بسیار شر، گناه جنایت
تیز نگریستن
ریشۀ درخت، اصل، اساس، خاندان، دودمان
پولی که از مجرم گرفته می شود، مجازات نقدی، کنایه از مجازات، گناه، بزه
شیر بیشه، زیر بینی شیربیشه
ریزه باران نرمه باران
سریشم
یک دانه سیر، بند شمشیر
خوابناک، خفتک، خاکستر
جمع جرم، گرم ها، کرجی یمنی جمع جرم گرمسیرها
موهایی که اطراف اندام تناسلی مرد یا زن می روید، موی زهار، رمکان، رم، روم، رنب، رنبه، برای مثال شد جای جای ریخته از ننگ روی او / ریشی که ننگ دارد از او رومۀ زهار (سوزنی - ۴۱)