- جرایر
- جمع جریره گناهان گناهها
معنی جرایر - جستجوی لغت در جدول جو
- جرایر
- جریره ها، گناه ها، بزه ها، جنایت ها، جمع واژۀ جریره
- جرایر ((یِ))
- جمع جریره، گناهان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
روزنامه ها
جمع ذریه احفاد اولاد اولاد اولاد
جمع جبیره
تره تیزک کهزل ونده از گیاهان شاهی آبی
گناه
وظیفه روان، جیره، مقرری
جمع جریمه. گناهان، تاوانها مجازاتهای نقدی
دفاتر و امثال آن، مجلات، روزنامه ها
صدای پاره شدن کاغذ و پارچه و مانند آن
جمع جزیره، از پارسی گزیرک ها آبخوست ها جمع جزیره آبخست ها جزیره ها
جمع حره زنان آزاده آزاد زنان
ضرّه ها، سختی ها، جمع واژۀ ضرّه
سریرت ها، نیت ها، باطن ها، جمع واژۀ سریرت
مریره ها، ریسمان های محکم، جمع واژۀ مریره
جریده ها، روزنامه ها، مجله ها، کتاب ها، صحیفه ها، دفترها، دفاتر ثبت مسائل مالی لشکر و حکومت، کارکشته ها و دلیرها، یکه ها و تنهایان، با آمادگی ها، جمع واژۀ جریده
جزیره ها، قطعات زمینی در وسط دریا که از هر طرف آب آن را احاطه کرده باشد، آداک ها، اداک ها، آدک ها، آبخوها، آبخوست ها، جزها، جمع واژۀ جزیره
جریمه ها، پولهایی که از مجرمین گرفته می شود، مجازات نقدی، کنایه از مجازات ها، گناه ها، بزه ها، جمع واژۀ جریمه
جمع ضره همشویان
جمع مره چیزهای تلخ، کارهای بزرگ، شرها
ستمکار جور کننده ظالم، آنکه از راه حق براه باطل میل کند گشته از راه، گرمی دل از گرسنگی و خشم، کسی که بدون رعایت قوانین موضوعه شیعه قدرت را بدست گیرد یا کسی که از چنین شخصی قبول شغلی کند، جمع جائرون
بسوی خود کشنده
افسار شتر
جور کننده، املای دیگر واژۀ جائر، ستمگر، ظالم، بیدادگر، جبّار، ستمکار، گرداس، جائر، ستم کیش، ظلم پیشه، جفا پیشه، جان آزار، جفاجو، جفاگر، دژآگاه، مردم گزا، پر جفا، پر جور، استمگر
بسیار، انبوه مثلاً لشکر جرار، بسیار کشنده، به سوی خودکشنده