مرائر. رجوع به مرائر شود، طناب های تافته و ریسمان های محکم. رجوع به مرائر و مریره و مریر شود: روی رزمه و طراز حله و عمده حمله بود در اثناء آن حال فروشد و از آن سبب مرایر عزیمت ایشان منقض شد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 177). در ابطال معالم شرع و نقض مرایر دین می کوشند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 398). و هر چند میان هر دو سلطان مرایر ایمان برقرار مفتول بود. (جهانگشای جوینی). چون بدان وصلت مرایر موافقت از جانبین مبرم گشت و بنای مطابقت و مصادقت محکم. (جهانگشای جوینی). و میان هر دو برادر مرایر اخوت و وفاق مفتول بود. (جهانگشای جوینی)