- جرامیز
- دست و پای حیوان، اعضا
معنی جرامیز - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فرمان ها
جمع ارجوزه، چکامه ها (در بحر رجز) خودستایه ها
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
شکوه مرزداری، آمرزنده دشمن، نام پسر رستم دستان، مرکب از فر + آمرز، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر رستم پسر زال
جمع جلمود، خرسنگ ها شتران کلانسال ثقل و سنگینی
جمع جذمور، بن ها آغازه ها ریشه وارها
جمع جعموس، پلیدی ها ریسته ها
ظاهر و آشکار
گرمکیان پارسیانی که در آغاز اسلام به موصل رفتند (گرمک جدی) یونانی ک خارسگ گونه ای از خار نوعی از خار که چون آنرا بشکافند از میان آن کرمهای کوچک بر آید اگر برگ آنرا بکوبند و در فرقه کنند و در میان آن اندک شیری بمالند و آن شیر را بر شیر بسیاری بریزند مانند پنیر بسته شود خس الکلب
آلبالو
جمع جرثومه، انگل ها، آسال ها بندادها، جوانه ها جمع جرثوم. خانه های مورچه، خاکهای پای درختان، کرمهای ذره بینی میکربها
چراگاه علفزار، کاه علف
از ریشه پارسی، جمع جاموس، گاو میش ها جمع جاموس گاومیشان گاومیشها
علفزار، چراگاه
کسی که امید فراوان دارد
صنعت سفال سازی سفالین، ظرف سفالین آنچه از گل پخته ساخته شده
آنکه امید بسیار دارد
فرمان ها، امرها، دستورها، رل ها، جمع واژۀ فرمان
جمع فرمان
پیروان ابو عبدالله محمد بن کرام که خدا را دارای دست و پا و چشم و گوش می داند
مار گیاه از گیاهان دارویی
محصولاتی که از شکل دادن به خمیر خاک سنگ و کائولن به دست می آیند و در کوره حرارت داده می شوند
فرقه ای از مسلمانان پیرو محمد بن کرّام (قرن سوم هجری) که معتقد به تجسم خالق بودند
سجاف جامه، پارچۀ باریک و دراز که در کنارۀ جامه یا دوختنی دیگر از همان رنگ یا رنگ دیگر دوخته می شود، پروز، پریز، فرویز
پراویز، سجاف جامه، پارچۀ باریک و دراز که در کنارۀ جامه یا دوختنی دیگر از همان رنگ یا رنگ دیگر دوخته می شود، پروز، پریز، فرویز
چراگاه، جای چریدن حیوانات علف خوار، علفزار، مرتع، چرازار، سبزه زار، چرام، مسارح، چراجای، چراخوٰار، چراخور
کاه، علفبرای مثال چو حیوانی ست مانده در بیابان / ز بخت بد نه آب و نه چرامین (شمس فخری - لغت نامه - چرامین)
کاه، علف
جرثومه ها، اصلها و ریشه های هر چیز بد، ریشه های درخت، میکروب ها، جمع واژۀ جرثومه