- جخشیدن
- چین دار شدن، در هم کشیده شدن
معنی جخشیدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کوفته شدن پهن گردیدن، پراکنیدن ترشح کردن رش رشاش
دادن عطا کردن، معاف کردن عفو کردن، قسمت کردن تقسیم کردن، گاهی ورزشکاری برای حفظ منافع حریف یا باحترام او مسابقه را می بخشد و بنفع حریف خود کنار می کشد
پرتو انداختن تابیدن روشن شدن
حاصل شدن جوش به واسطه حرارت و یا تخمیر و انقلاب
کوشش کردن
لغزیدن، لیزیدن، سر خوردن
لخشیدن، لغزیدن، لیز خوردن، برای مثال قول فلان و فلان تو را نکند سود / گرت بشخشد قدم ز پایۀ ایمان (ناصرخسرو - ۴۴۹) ، یکی بهره را بر سه بهر است بخش / تو هم بر سه بهر ایچ برتر مشخش (ابوشکور - لغتنامه - شخیدن)
پخش شدن، پهن شدن، کوفته شدن
کوشش کردن، کوشیدن، سعی کردن
پرتو انداختن، درخشیدن، روشنایی دادن، تابیدن
به جوش آمدن آب و هر مایع دیگر بر اثر حرارت، غلیان، بیرون آمدن آب از زمین و چشمه با حالتی که انگار در حال جوشیدن است، کنایه از خشمگین شدن، کنایه از شورش و هنگامه بر پا کردن، سر و صدا کردن، کنایه از مضطرب شدن، به جوش آمدن، شوریده دل شدن، جوشاندن
پول یا چیز دیگر را بی عوض به کسی دادن، عطا دادن، گذشت کردن
درخشیدن
لغزیدن،برای مثال از تو بخشودن است و بخشیدن / از من افتادن است و لخشیدن (سنائی - مجمع الفرس - لخشیدن) ، جهان را هر دو چون روشن درخشید / ز یکدیگر مبرید و ملخشید (نظامی۸ - ۱۸۴ حاشیه)
لغزیدن،
Bestow, Bless, Pardon
даровать , благословлять , прощать
фонтанировать
verleihen, segnen, verzeihen
sprudeln
дарувати , благословляти , пробачати
фонтанувати
przyznawać, błogosławić, przebaczać
tryskać
赐予 , 祝福 , 原谅
conceder, abençoar, perdoar
jorrar