جدول جو
جدول جو

معنی جبون - جستجوی لغت در جدول جو

جبون
((جَ بُ))
ترسو، بزدل
تصویری از جبون
تصویر جبون
فرهنگ فارسی معین
جبون
بزدل، ترسو، جبان، کم جرات
متضاد: شیردل، شجاع
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جبین
تصویر جبین
پیشانی، جمع جبنا، ترسو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ربون
تصویر ربون
پولی که پیش از انجام کاری به کسی می دهند، بیعانه، پیش بها، ارمون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زبون
تصویر زبون
بیچاره، ناتوان، عاجز، خوار، زیردست، مغلوب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جنون
تصویر جنون
دیوانگی، دیوانه بودن، خبل، خبط دماغ
کنایه از شیفتگی، شیدایی
جنون ادواری: در پزشکی حالت دیوانگی که گاه گاه در انسان بروز می کند
جنون اطباقی: در پزشکی حالت دیوانگی همیشگی
جنون اعداد: در پزشکی نوعی دیوانگی که بیمار وسواس نسبت به اعداد پیدا می کند و دائم می خواهد اشیا را بشمارد
جنون پیری: در پزشکی بیماری روانی که بعد از شصت سالگی عارض می شود و بیمار دچار بی خوابی و بی اشتهایی و ضعف حافظه و شدت عناد و بی توجهی به وظایف اخلاقی می شود
جنون جوانی: در پزشکی بیماری روانی که بین پانزده تا سی سالگی عارض می شود و بیمار حالت بی خودی و بهت زدگی و گرفتگی و آشفتگی و رفتار ابلهانه پیدا می کند، شیزوفرنی، اسکیزوفرنی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جبان
تصویر جبان
ترسو، آنکه از هر چیزی بترسد و بیهوده دچار ترس و بیم شود، کم جرئت، کم دل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جرون
تصویر جرون
خوگری، سودگی، آرد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لبون
تصویر لبون
شیر ده، شیر باره شیر دوست شیردار (میش شتر) جمع لبان لبن لبائن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابون
تصویر ابون
بیعانه
فرهنگ لغت هوشیار
پولی که پیش از کار به مزدور دهند یا بابت قیمت چیزی بدیگری دهند پیش مزد بیعانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زبون
تصویر زبون
خوار، زیردست، بیمقدار، ناچیز، حقیر، ذلیل، توسری خور، ستمکش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جبان
تصویر جبان
ترسو، بد دل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جبین
تصویر جبین
ترسو، بددل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جبوس
تصویر جبوس
مرد ناکس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جفون
تصویر جفون
جمع جفن، پلک ها، نیام ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جنون
تصویر جنون
دیوانگی، زایل شدن عقل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زبون
تصویر زبون
((زَ))
ضعیف، درمانده، خوار، حقیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لبون
تصویر لبون
((لَ))
شیردار (میش، شتر)، جمع لبان. لبن، لبائن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جنون
تصویر جنون
((جُ))
دیوانگی، تباه گشتن عقل، شیفتگی، اشتیاق، کم عقلی، نادانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ربون
تصویر ربون
((رَ))
پولی که پیش از کار به مزدور دهند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جفون
تصویر جفون
((جُ فُ))
جمع جفن، پلک چشم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جبان
تصویر جبان
((جَ))
ترسو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جبین
تصویر جبین
((جَ))
پیشانی، یک طرف پیشانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جبین
تصویر جبین
((جُ بّ))
چپین، طبق چوبین، سله
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جنون
تصویر جنون
دیوانگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جنون
تصویر جنون
Dementedness, Madness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از جنون
تصویر جنون
безумие
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از جنون
تصویر جنون
Demenz, Wahnsinn
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از جنون
تصویر جنون
безумство
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از جنون
تصویر جنون
obłęd, szaleństwo
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از جنون
تصویر جنون
疯狂
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از جنون
تصویر جنون
demência, loucura
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از جنون
تصویر جنون
demenza, follia
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از جنون
تصویر جنون
demencia, locura
دیکشنری فارسی به اسپانیایی