- جاسر
- دلیر، گستاخ
معنی جاسر - جستجوی لغت در جدول جو
- جاسر
- جسور، دلیر، بی باک، گستاخ
- جاسر ((س))
- جسور، بی باک
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گردنکشی نمودن، خیرگی نمودن، دلیر شدن بر کسی، بی پروائی
جسارت و گستاخی کردن، دلیری کردن
مستقل
شکسته بند، ستمکار، ستمگر، گردنکش
جسور بی پاک گستاخ
درشت، سخت
جای افشردن انگور جایی که انگور را در لگد زنند تا شیره آن برآید
ظالم، ستمکار
ستمکار جور کننده ظالم، آنکه از راه حق براه باطل میل کند گشته از راه، گرمی دل از گرسنگی و خشم، کسی که بدون رعایت قوانین موضوعه شیعه قدرت را بدست گیرد یا کسی که از چنین شخصی قبول شغلی کند، جمع جائرون
برهنه، بی زره بی زره بی خود، برهنه
زیانکار
بهانه کردن، درنگ کردن بهانه آوردن، درنگیدن
دریغ خورده، حسرت خورده
زیان دیده، زیان رسیده، زیان کار
کسی که دیگری را به زور به کاری وادارد
سار، پرنده ای کوچک و سیاه رنگ و حلال گوشت و بزرگ تر از گنجشک، شارک، شارو، شار، ساروک، سارک، سارج، ساری
نوعی نی باریک که از آن برای نوشتن قلم درست می کنند
جور کننده، املای دیگر واژۀ جائر، ستمگر، ظالم، بیدادگر، جبّار، ستمکار، گرداس، جائر، ستم کیش، ظلم پیشه، جفا پیشه، جان آزار، جفاجو، جفاگر، دژآگاه، مردم گزا، پر جفا، پر جور، استمگر
شکننده، ویژگی آنچه احتمال شکسته شدن دارد، ظریف، آسیب پذیر
ستمگر، ظالم، بیدادگر، جبّار، ستمکار، گرداس، ستم کیش، ظلم پیشه، جفا پیشه، جان آزار، جایر، جفاجو، جفاگر، دژآگاه، مردم گزا، پر جفا، پر جور، استمگر
جایی که در آن انگور بریزند و لگد کنند تا آبش گرفته شود، چرخشت
بزور وادارنده بر کاری
شکننده یکی از انواع پست ماهوت چون شالکی: (نیست جز اطلس و الباغ و میان تو کاسر پادشاهی که بهمسایه گدایی دارد) (نظام قاری) شکننده قاطع، دردی است که صاحبش پندارد که عضو دردناک میشکند. یا عقاب کاسر. عقابی که وقت فرود آمدن پرها را فراهم آورد
واحدمسافت درایران باستان وآن معادل یک فرسنگ و یک فرسنگ معادل هزار گام و هر گام معائل دو پا بود و دو هاسر معادل یک اسپراس
آسان، چپی سوی چپ، گوشت فروش شتر کش -1 طرف چپ، قمار باز، قسمت کننده جزور قمار
جایی که انگور را در آن لگد زنند تا شیره آن برآید