جدول جو
جدول جو

معنی ساسر

ساسر
نوعی نی باریک که از آن برای نوشتن قلم درست می کنند
تصویری از ساسر
تصویر ساسر
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با ساسر

ساسر

ساسر
سار، پرنده ای کوچک و سیاه رنگ و حلال گوشت و بزرگ تر از گنجشک، شارَک، شارو، شار، ساروک، سارَک، سارَج، ساری
ساسر
فرهنگ فارسی عمید

ساسر

ساسر
کوه ساسر، یا کوه مقدس. تلی بود درچهارهزار و پانصدگزی روم. بسال 493 قبل از میلاد پلبسها (طبقات عامه) روم چون تاب تحمل دیون پاتریسیوسها (بزرگزادگان) را نداشتند از آن شهر خارج شدند و بر تل ساسر مقام کردند. این تل از آن زمان مشهور گشت. (از فرهنگ تمدن قدیم فوستل دوکولانژ ترجمه نصرالله فلسفی)
لغت نامه دهخدا

ساسر

ساسر
آن نی که از آن قلم سازند. (شرفنامۀ منیری) (جهانگیری) (رشیدی) (الفاظ الادویه). قلم و نی میان خالی که بدان چیزی نویسند. (برهان) (آنندراج) (استینگاس) (ناظم الاطباء). رجوع به سار شود
لغت نامه دهخدا

ساسر

ساسر
سارج. (جهانگیری) (رشیدی). سارج. کذا فی لسان الشعراء. (شرفنامۀ منیری). سارج است که سارباشد. (برهان) (آنندراج). سار. (استینگاس) (ناظم الاطباء). رجوع به سار شود
لغت نامه دهخدا